مسارعین

اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی مِنْ الْمُسَارِعِینَ إِلَیْهِ فِی قَضَاءِ حَوَائِجِهِ

(10)حتمیت سفیانی - درس خارج مهدویت ـ‌ آیت الله طبسی

مطلب اول:علامیت وحتمیت سفیانی:

ظاهرا در علامیت و حتمیت سفیانی بحثی نیست، روایات متعددی داریم که ظهور سفیانی را از علائم حتمی ظهور امام می‌داند که فعلا به یک روایت با قطع نظر از سند آن، که در کتاب الغیبة نعمانی آمده، اشاره می‌کنم:

روایت الغیبة نعمانی درحتمیت سفیانی:

«أخْبَرَنَامُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ عَنِ الْفَزَارِیِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ یَسَارٍ عَنِ الْخَلِیلِ بْنِ رَاشِدٍ عَنِ الْبَطَائِنِیِّ قَالَ رَافَقْتُ أَبَا الْحَسَنِ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ ع مِنْ مَکَّةَ إِلَى الْمَدِینَةِ فَقَالَ یَوْماً لِی لَوْ أَنَّ أَهْلَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ خَرَجُوا عَلَى بَنِی الْعَبَّاسِ لَسُقِیَتِ الْأَرْضُ دِمَاءَهُمْ حَتَّى یَخْرُجَ السُّفْیَانِیُّ قُلْتُ لَهُ یَا سَیِّدِی أَمْرُهُ مِنَ الْمَحْتُومِ قَالَ مِنَ الْمَحْتُومِ ثُمَّ أَطْرَقَ ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ وَ قَالَ مُلْکُ بَنِی الْعَبَّاسِ مَکْرٌ وَ خَدْعٌ یَذْهَبُ حَتَّى لَمْ یَبْقَ مِنْهُ شَیْ‏ءٌ وَ یَتَجَدَّدُ حَتَّى یُقَالَ مَا مَرَّ بِهِ شَیْ‏ء» [1]

از بطائنى نقل مى‏کند که گفت: با حضرت امام موسى کاظم از مکه تا مدینه همسفر بودم. روزى آن حضرت بمن فرمود: اگر اهل آسمان و زمین‏علیه بنى عباس قیام کنند. بطورى که زمین از خون آنها سیراب شود، مادام که سفیانى خروج نکرده بى‏اثر است. عرضکردم: آقا، آمدن سفیانى حتمى است؟

فرمود: آرى حتمى است. آنگاه سر مبارک را پائین انداخت؛ و بعد سر برداشت و فرمود: دولت بنى عباس بر پایه حیله و نیرنگ قرار گرفته، این دولت طورى از میان خواهد رفت که اثرى از آن باقى نماند. آنگاه دوباره حکومت آنها تجدید مى‏شود بطورى که گوئى آسیبى بآن نرسیده است. [این بحثی است که حکومت عباسیان در آخرالزمان دوباره پا می‌گیرد و یا اشاره به همان فراز نشیبی است که از 132 تا 652 داشته پس بازگشت حکومت عباسیان در زمان ظهورامام اشاره به فراز و نشیب همان دوران است، ظاهرش این است که

موافقین ۰ مخالفین ۰

(9)ریشه و نسب بنی امیه - درس خارج مهدویت ـ‌ آیت الله طبسی

بیان مرحوم کاشف الغطاء در مورد نسب امیه:

«مرحوم کاشف الغطاء در پاسخ سوالی در این مورد می‌فرماید: پدر امیه و هاشم یکی نبوده زیرا امیه فرزند صلبی عبدشمس نبوده بلکه بچه‌ای بوده که عبدشمس اورا به فرزند خواندگی قبول کرده است، وسپس برای تایید حرف خودش به کلام امیرالمومنین استناد می‌کند.»[6]

مرحوم طباطبائی تعلیقه‌ای بر فرمایش ایشان دارد

از جمله اسرار اهل بیت که نزد علما به ودیعه گذاشته شده این است که بنی امیه از قریش نبودند و در تاویل آیه الم غلبت از اهل بیت وارد شده که منظور از روم بنی امیه هستند و از مولا هم نقل شده که این آیه در مورد ما و معاویه است و سپس سخنی از صاحب کتاب استغاثه می‌آورد.

قبل از این دو بزرگوار مرحوم شیخ[7] عباس قمی به نقل از کامل بهائی، همین مطلب را نقل می‌کند که امیه غلام رومی و از آنِ عبد شمس بود و چون او را زیرک یافت لذا اورا آزاد کرد و سپس به فرزندی خود قبول کرد، به همین جهت گفته اند امیه فرزند عبد شمس و این رسم در بین عرب جاهلیت مرسوم بود

حدیقة الشیعه مقدس اردبیلی در مورد نسب امیه:

«مشهور است که امیه غلام رومی از آن عبد شمس بود و او رومی بود و چون زیرک و فهیم بود عبد شمس اورا آزاد کرد و به فرزندی پذیرفت.» [مرحوم مجلسی هم در ج 33 ص 106 و ج31 بحارالانوار به قضیه نسب بنی امیه اشاره کرده است]

بنابراین

موافقین ۰ مخالفین ۰

هر که تواضع کند خدا او را بالا می برد

«وضعتُ الرشفعَةَ والدّرَجةَ فی التواضع»

ما رفعت و بزرگی را در تواضع قرار دادیم، ولی مردم در کبر طلب میکنند. تکبر می کند که در میان مردم بالا برود.


امام (علیه السلام) فرمود:«مَن تواضَعَ فقد رَفَعَهُ الله و مَن تکبّرَ فقد وَضَعَهُ الله»
" هر که تواضع کند خدا او را بالا می برد و و هر که تکبر کند خدا او را به زمین می زند"

یکی قطره باران ز ابری چکید           ***      خجل شد چو پهنای دریا بدید

که جای که دریاست من کیستم      ***      گر او هست حقا که من نیستم

چو خود را به چشم حقارت بدید       ***      صدف در کنارش به جان پرورید

سپهرش به جایی رسانید کار          ***      که شد نامور لؤلؤ شاهوار

بلندی از آن یافت کو پست شد        ***      در نیستی کوفت تا هست شد

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

مرنج و مرنجان

آخوند ملا علی همدانی که از علمای طراز اول همدان بود، خدمت حاج شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی رسید و از ایشان تقاضای موعظه کرد.

حاج شیخ حسنعلی می فرماید:"مرنج و مرنجان"

مرحوم آخوند ملا علی همدانی می گوید:" خوب مرنجان راحت است، ما کاری می کنیم که خودمان را بسازیم و کسی را از خود ناراحت نکنیم، اهانت به کسی نمی کنیم، غیبت کسی را نمی کنیم و ..این را می شود، اما مرنج را چه کار کنیم؟ کسی به ما بدی می کند، غیبت مان را می کند، پول مان را می خورد، قهرا انسان رنجش پیدا می کند. می شود چنین چیزی که انسان نرنجد؟

فرمودند: "بله"

گفت:"چطور؟"

فرمودند:"خودت را کسی ندان"

عیب کار ما همین جاست. ما خودمان را کسی می دانیم، به ثروت مان، به علم مان، به ریاست مان، به هرچیزی می بالیم، لذا هیچ کس جرأت نداردبه ما "تو" بگوید.

بر مال و جمال خویشتن غره مشو             ***         کان را به شبی برند و آن را به تبی

موافقین ۰ مخالفین ۰

اجابت به میزان نیت است

«فلا یقنطنک ابطاو اجابته فان العطیه علی قدر النیه»

 

« پس کندی در اجابت، تو را نومید نسازد، زیرا که اجابت به میزان نیت است »


در اینجا اولا از قنوط و نومیدی نهی می کنند و منشاء پیدایش نومیدی را هم بطور ضمنی آورده اند و آن عدم اجابت دعاست که بصورت محسوس میبینیم تاخیر در اجابت دعاها در بسیاری از مواقع حالت زدگی و یاس و نومیدی را بدنبال دارد و امام بزرگوار از پیدایش چنین حالتی نهی می کنند و بعد از آن بذکر مطلب بسیار مهم و قابل توجهی می پردازند و آن، عوامل تاخیر در اجابت یا عدم اجابت است و اولین مطلبی را که در این رابطه آورده اند این است که عطا و بخشش الهی به میزان نیت است. و بنابراین، نیت خیر و تصمیم صحیح و انسانی، موجب تسریع در اجابت است و نیات سوء و اراده های باطل و انگیزه های نادرست، موجب تاخیر اجابت و یا عدم اجابت خواهد گردید. گاهی حوائج و مقاصد انسان، ناشی از یک نیت سوء و باطل است مانند کسی که از خدا خانه می خواهد زیرا دیده که رفیقش و یا برادر و دینی او خانه ای وسیع و زیبا دارد و این موضوع او را به تنگ آورده و می خواهد به هر وسیله ای است یک خانه ی آنچنانی را فراهم بیاورد. و یا گاهی از اوقات حاجت او در طریق یک امر شیطانی است مانند کسی که از خدا خانه می خواهد ولی درون او را که بررسی کنیم به این مطالب میرسیم که او خانه را برای تفاخر و برتری جوئی می خواهد و نظرش این است که در مقام مفاخره و فخر فروشی از رفیقش عقب نماند و نسبت به دیگران کمی و کاستی نداشته باشد.

بسیاری از دعاها فاقد اوصاف لازم است و منشا و مبدا ان یا غایت و منتهای ان یک جریان شیطانی است و از اینرو به هدف اجابت نمیرسد و ما فقط خود موضوع مورد حاجت را میبینیم که امری مباح یا مستحب و مطلوب است و از اینکه آن را از خداوند خواسته ایم و اجابت نشده سخت نگران و ناراحت میشویم و دیگر به مفاسدی که در آغاز این موضوع قرار گرفته اند و یا در رشته ی معلولات آن است و بر آن مترتب خواهد شد غفلت داریم. و ممکن است مقصود از کلام شریف امام علیه السلام این باشد که عطایای الهی وابستگی مستقیم به نیات انسان دارد هر اندازه انسان دارای خلوص نیت و پاکی ضمیر « العطیه بقدر النیه » باشد دعاهای او را به اجابت نزدیکتر است و هر اندازه که دارای نیات شر و فاسد باشد از اجابت دورتر و فاصلهی او زیادتر میباشد.

غرض آنکه ملا نیات انسانی در مطلق امور، نه در رابطه با شخص موضوع مورد حاجت، در اجابت دعاهای وی اثر مستقیم دارد و بصورت کلی باید نیات انسان اصلاح گردد و دعا کننده انسانی خوش نیت و دارای سلامت فکر باشد و به نفع جامعه و برادران و خواهران مسلمان خود بیندیشد تا هنگامی که دعا میکند مورد عنایت خداوند قرار گرفته و دعاهای او به اجابت برسد.


مرحوم سید بن طاووس می فرماید: از جملهی صفات دعا کننده این است که هنگام دعا، قلب او پاکیزه و نیتش صادق باشد و این بخاطر روایتی است از حضرت صادق علیه السلام که فرمودند: مردی در بنی اسرائیل مدت سه سال خدا را میخواند که فرزندی به او عطا کند و چون دید که خداوند او را اجابت نمیکند گفت: پروردگارا آیا من از تو دورم پس صدای مرا نمیشنوی یا نزدیکم به تو ولی اجابتم نمیکنی؟ بعد شخصی به خواب او آمد و گفت : «انک تدعو الله منذ ثلث سنین بلسان بذی و قلب عدت غیر نقی و نیه غیر صادقه عن ذلک ولیتق الله قلبک و لیحسن نیتک »
تو از سه سال پیش خدا را میخوانی با زبانی زشت گو و قلبی سرکش و ناپاک و با نیتی غیر صادقانه. اکنون از این حالت بر کنده شو و باید قلب تو تقوای خدا داشته و نیت تو در جهت خیر باشد. آن مرد بر این کارها مواظبت نمود و سپس دعا کرد و خداوند پسری به او داد.( 1) و احتمال میرود که مقصود این باشد که انسان در مقام درخواست چیزی از خدا با تمام وجود و با احساس نیازمندی، آن را از خدای تعالی طلب کند و تنها با زبان از خدا طلب حاجت، نکند و بلاشک دعائی که انسان از عمق جان کرده و با تمام وجود چیزی را از خداوند بخواهد، غیر از دعائی است که تنها با زبان باشد و دل و جان او همراهی نداشته و موضوع مورد درخواست را از خدا نخواهند.

( 1) فلاح السائل ص 37 و بحار الانوار ج 90 ص 377

موافقین ۰ مخالفین ۰

دامِ عجوزه ی هزار داماد

«صبروا ایاما قصیره اعقبتهم راحه طویله، تجاره یسرها لهم ربهم، ارادتهم الدنیا فلم یریدوها، و اسرتهم ففدوا انفسهم منها.»

چند روزی بردباری کنند و در بروی حرام بندند، ولی راحت و لذت طولانی را به دست آوردند. چه تجارت سودآوری خداوند بر ایشان فراهم آورده است. دنیا به سراغشان رود و با چهره زیبای خود، آنان را به گناه دعوت کند، ولی پارسایان فریب نخورده و به ناز و کرشمه ی آن عجوزه ی هزار داماد، توجه نکنند. دنیا خواسته تا آنان را اسیر کند ولی تقوی پیشگان خود را از دام و چنگال آن آزاد سازند.


نهج البلاغه خطبه متقین

موافقین ۰ مخالفین ۰

باب 186 - معنی گنج زیر دیوار که از آن دو پسرک یتیم بود

-1 عمرو بن جمیع مرفوعا از امیر المؤمنین روایت نمود؛

در باره گنجی که خدای عزّ و جلّ میفرماید: وَ کانَ تَحْتَهُ کَنْزٌ لَهُما و در زیر آن گنجی برای آنان بود- کهف: 82 )

فرمود: آن گنج ورقی بود از طلا، که در آن نوشته شده بود: به نام خداوند (بخشنده مهربان) نیست معبود بر حقّی جز اللَّه، محمّد صلی اللَّه علیه و آله پیامبر خداست، در شگفتم از کسی که میداند مرگ حق است چگونه شادمان میگردد؟! عجب دارم از آن کس که ایمان به تقدیر دارد چگونه اندوهگین میشود؟ و در شگفتم از فردی که به یاد آتش جهنّم است چگونه میخندد؟! عجب دارم از شخصی که دنیا و دگرگونیهای آن را نسبت به أهلش دیده و شاهد بوده است که چگونه آنان را از حالی به حال دیگر میکشاند، امّا به آن اعتماد میکند؟!



معانی الأخبار / ترجمه محمدی، ج 2، ص: 16

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

به بهانه فیلم محمد(ص)

(الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَعْرِفُونَهُ کَما یَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمُ)

در اولین فرصت یعنی اکران روز اول فیلم محمد رسول الله را دیدم و حظ وبهره فروان بردم.آنچه دیدیم از نظر فنی و سینمایی عالی بود.تصویر برداری،صداگزاری،چهره پردازی،گریم و بازی بازیگران بسیار عالی بود.جدای از نمایش سختی زندگی پیامبر و محبت و رحمت ایشان ، برای من دونکته از این فیلم سه ساعته پررنگ تر بود.یکی اینکه در اوج جهالت وبی خبری مطلق مردم مکه از بدنیا آمدن پیامبری که عالم بشریت را متاثر خواهد کرد دو قوم از بدنیا آمدن او با خبر بودند و بعد ها قرآن این مساله را بیان کرد.دوقوم که دارای کتاب بودند.یهود و نصاری.

در این فیلم به خوبی نشان می دهد که چگونه یهود بدنبال کودکی که بدنیا آمده است مکه را زیررو می کند.آنها که خود را قوم برگزیده می دانند باور ندارند که آن منجی وعده داده شده در تورات از عرب باشد.لذا وقتی فهمیدند که آن پیامبر آخرین از عرب است در صدد قتل او برامدند. که عبدالمطلب محمد را به دایه سپرد تا از مکه دور باشد و جانش در امان.قوم دیگری که پیامبر را بخوبی می شناخت پنانکه قران کریم فرمود پیامبر را مانند اولاد خود میشناختند،مسیحیان بودند .بحیرای نصرانی آیات بشارت نبوت محمد (ص) را برای ابوطالب خواند .

نکته دوم که از نظر بنده مهم است برخورد دوگانه این دو گروه با نبوت پیامبر بود.یکی در صدد قتل او بر آمد ولی دیگری جان او را نجات داد.این مطلب مهم را نیز قران به روشنی بیان کرده است.

«لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَ الَّذینَ أَشْرَکُوا وَ لَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ قالُوا إِنَّا نَصاری‏ ...»

قران کریم میفرماید دشمن ترین مردم برای مسلمانان یهودیان هستند و صمیمی ترین دوستان برای مسلمانان مسیحیان هستند.

در کل حتما برید فیلم محمدرسول الله را ببینید هم خودتون بهرمند بشید و هم تبلیغی برای این فیلم بشه.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

(8)ریشه و نسب بنی امیه - درس خارج مهدویت ـ‌ آیت الله طبسی

ریشه و نسب امیه

بر فرض این که این جریان واقعیت داشته باشد و عبدشمس برادر هاشم باشد آیا ربطی به بنی امیه دارد؟ آیا بنی امیه قریشی هستند و امیه فرزند عبدشمس است؟ ظاهر مطلب بلکه واقع مطلب این است که هیچ ارتباطی بین عبدشمس و امیه نیست، امیه برده عبدشمس است و فرزند اونیست، این‌ها اساسا رومی بوده و عرب و قرشی نیستند، این مطلب در کتاب های استغاثه (متوفی 352)، الزام النواصب ابن صلاح بحرانی (قرن9) و مرحوم طبری شیعی در کامل بهائی و مرحوم اردبیلی در حدیقة الشیعه و مرحوم مجلسی در دوجای بحارالانوار و مرحوم کاشف الغطاء در جنة المأوی وشیخ عباس قمی در سفینةالبحار و قاضی شهید طباطبائی[که در تبریز به دست منافقین به شهادت رسید] آمده است. پس این مطلب از قرن 3 و 4 تا عصر حاضر قائل داشته که: امویین اصلا عرب نیستند و امیه هم فرزند عبد شمس نمی باشد بلکه برده عبدشمس است که از روم آمده است. اگربه نصی برخورد می‌کنیم که سفیانی نصرانی و در گردنش علامت صلیب وازروم است، چیز عجیبی نیست، زیرا «الشیء یرجع الی اصله»، و یا وقتی برخورد می‌کنیم به روایتی از امیرالمومنین که در مورد سفیانی می‌فرماید: «یخرج ابن آکلة الأکباد من الوادی الیابس، وهو رجل ربعة، وحش الوجه، ضخم الهامة…» چیز تازه‌ای نیست، شما در شرح حال خود ابوسفیان نگاه کنید «کان ربعة دحداحه» اری نسخه با اصل برابر است، سفیانی فرزند همین ابوسفیان است که پدر معاویه و یزید و عتبه است، سفیانی از فرزندان یزید (برادر معاویه) است، ما به حرف های خود آقایان استناد می‌کنیم که سفیانی چه کسی است و اعتقادات و ریشه او چه می‌باشد؟ پس محور دوم راجع به نسب امویین است. مولا امیرالمومنین7 نامه ای[نامه17 نهج البلاغه] برای معاویه می‌نویسد نامه رابه دقت مطالعه کنید.[1]

و حضرت ابوطالب نیز طی اشعاری می‌فرمایند:

قدیماً ابوهم کان عبداً لجدنا          امیة شهلا جاش بها البحر.

موافقین ۰ مخالفین ۰

فلسفه آسان(5)- بداهت وجود

معرف الوجود شرح الاسم                  ***             و لیس بالحد و لا بالرسم


تعریف وجود ، شرح اسم است نه حد است و نه رسم است

شرح : اولین مبحث از مباحث وجود مبحث بداهت وجود است . این مبحث بدان جهت بر همه مباحث دیگر مقدم ذکر شده که موضوع فلسفه أولی " موجود " است و چنانکه می دانیم اولین مطلبی که در هر علم باید دانسته شود این است که موضوع آن علم چیست و آن علم در اطراف چه چیزی بحث می کند ، و چون موضوع فلسفه کلی " موجود " است پس باید بدانیم معنی وجود چیست و تعریف آن کدام است ،

فرضا شناختن موضوع علم ضروری نباشد ، شناختن موضوعات مسائل ضروری است و الا آن مسائل برای دانشجو مفهوم روشنی نخواهد داشت ، اینست که علاوه بر اینکه در اول هر علم موضوع آن علم بطور صحیح تعریف می شود ، در اول هر مسئله نیز موضوع آن مسئله اگر قبلا تعریف نشده باشد تعریف می شود .

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰