شاگردی در سحر برفی زمستان نزد استاد آمد از برای درس
در آمدن مردد بود...
استاد گفت : در راه که می آمدی آیا گدایی دیدی؟
شاگرد گفت : بلی
استاد گفت : «گدا کار خود تعطیل نکرد ، ما چرا کنیم»
شاگردی در سحر برفی زمستان نزد استاد آمد از برای درس
در آمدن مردد بود...
استاد گفت : در راه که می آمدی آیا گدایی دیدی؟
شاگرد گفت : بلی
استاد گفت : «گدا کار خود تعطیل نکرد ، ما چرا کنیم»