یکی از عناوینی که درمباحث مهدویت مطرح است خراسانی است. راجع به این شخص اقوالی دربین علماءوجوددارد که به آنها اشاره میشود:
برخی میگویند، خراسانی همان ابو مسلم است که انقراض امویین به دست او بود و یک جریان تاریخی مربوط به گذشته است.
برخی دیگر میگویند، خراسانی یکی از سادات بنی هاشم واز یاران امام زمان از ایران است ونیرو میفرستد به یاری امام زمان و در اسطخر با امام ملاقات میکند، وبالاخره او از یاران وفرماندهان شاخص دردوران ظهورامام است.
برخی دیگرهمچون ابن طاووس روایات خراسانی را بر خود تطبیق میدهند ومی گویدخراسانی من هستم؟!
این عده مستند و دلیلی که بتوان به آن اعتماد کرد، ندارند. البته روایاتی داریم که در قرب ظهور حضرت مهدی، ایران، پایگاه قوی فرهنگی وزمینه ساز برای حکومت حضرت است، که ما در کتاب چشم انداز ونشانه های از دولت موعود آنها را نقل کردهایم، لکن این تفصیلات ازقبیل حرکت نیروهای نظامی به فرماندهی خراسانی واعزام نیرو وملاقات با امام، اینها تفصیلاتی است که نیاز به ادله محکم دارد.
ما قبل از نقل کلمات نگاهی به روایات میکنیم تا سخنان رجما بالغیب نباشد، و ببینیم آیا روایاتی در این زمینه هست یا خیر؟ و از این روایات چه به دست میآید؟ آیا از خراسانی به عنوان یک چهره مثبت درروایات یاد شده ویا تنها یکی ازعلامات است؟ وهمچنین ببینیم سایر تفصیلات فقط در کتب عامه است یا در منابع ما هم بیان شده است؟
مرحوم صدردرکتاب تاریخ مابعد الظهور ج3ص169می گوید:
اننا فهمنافی التاریخ السابق من الاخبار التی تذکر خروج الرایات السود من خراسان، دراینجادو تعبیروجود دارد: تعبیراول: الرایات السود من خراسان است وتعبیر دوم: خود خراسانی است. آیا ایندو تعبیر یکی هستند وبه یکدیگر مرتبطند؟ مرحوم صدرمی گوید: رایات السود اشاره به حرکت ابومسلم خراسانی است حرکتی که منجر به از بین رفتن بنی امیه شدو به ذهن چنین تبادر میکند که خراسانی که در روایات ذکرشده همان ابو مسلم خراسانی است، واین احتمال معقولی است درصورتی که بتوانیم اشکالات وارده برآن را پاسخ گوئیم. اشکالات:
اشکال اول:
این روایت (لابد من بنی فلان) از امام باقر است وایشان زمان حیاتشان مقارن با حکومت بنی امیه است پس معنائی برای این فرمایش تصویر نمی شود زیرا تحصیل حاصل است چون بنی امیه الان مالک هستند ودیگر اشاره به آینده ندارد پس باید این فرمایش را حمل کنیم بر دولتی که هنوز روی کار نیامده وآن نیست غیر از دولت عباسیین وشکی نیست که ابو مسلم خراسانی از موسسین دولت عباسیان است نه از بین برنده آن.
اشکال دوم:
این روایت بین ظهور خراسانی وسفیانی مقارنت قرار داده وپر واضح است که سفیانی هنوز نیامده است. پس باید بگوئیم حرکت خراسانی نیزهنوز محقق نشده است. پس این روایت ربطی به ابو مسلم ندارد. نتیجه اینکه باید تفکیک قائل شویم بین رایات سود وبین خراسانی، وباید بگوئیم حرکت رایات سود غیر از حرکت خراسانی است. اگر بین ایندوحرکت تفکیک کردیم بایک مشکل مواجه میشویم، وآن این است که ما در مورد رایات سود روایات زیادی داریم ولی راجع به خراسانی روایات کمی داریم اگر ایندو حرکت رایکی بدانیم، مجموع روایات ما مستفیض یا متواتر میشود و در نتیجه اسناد جریان خراسانی محکم میشود، ولی اگر گفتیم این دو حرکت از همدیگر جدا است، بحث خراسانی از تعداد کمی روایات برخوردار خواهد بود.
از لابلای کلام ایشان اینگونه استفاده میشود که ما هنوز نتوانستیم مشخص کنیم که منظور ازخراسانی کیست؟ وآیا خراسانی همان ابو مسلم است یا شخص دیگر؟ معلوم نیست، البته ازاین روایات همین ابهام وعدم وضوح به نظر میرسد.
در مقابل برخی از معاصرین اصراردارند که بگویند، خراسانی از ایران واز یاران امام زمان7 است واز مراجع وشخصیتهای بزرگی است که نه فقط مرجعیت بلکه بسط ید نیز دارد.
البته ما از خدا میخواهیم اینگونه باشد، ولی دلیلی بر این مطلب نداریم.
درادامه کورانی میگوید: ظهور الخراسانی وشعیب فی ایران تذکر هاتین الشخصیتین وانهما یظهران فی ایران قرب الظهور ویشارکان فی حرکة ظهور المقدسة ولا تذکر الروایات ان الایرانیین…روایت نداریم بر اینکه ایرانیها نیرو میفرستندبرای کمک به امام زمان برای آزادسازی حجاز، وشایدبه این دلیل که امام7 درآن زمان نیازی به آنها ندارد. و نیروهای ایران همین مقدار اکتفا میکنند که نیروهایشان را به عراق بفرستند ودر همانجا بیعت وتبعیتشان را از امام7 اعلام میکنند.
دلیلی که ایشان میآورند این روایت است: عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ7 قَالَ تَنْزِلُ الرَّایَاتُ السُّودُ الَّتِی تَخْرُجُ مِنْ خُرَاسَانَ إِلَى الْکُوفَةِ فَإِذَا ظَهَرَ الْمَهْدِیُّ بُعِثَ إِلَیْهِ بِالْبَیْعَةِ[1].
اگر دلیل شما این روایت است که اولا مشکل سندی دارد چون در سند آن نعیم بن حماد است و ایشان توثیق ندارد؛ بلکه از نظر ما اعتباری ندارد. مگر از طریق قوت متن یا وجود روایات دیگر به همین مضمون یا نقل آن به عنوان مؤید و ثانیاً اصلاً دلالتی بر مدعا ندارد. سپس ایشان وارد روایات اهل سنت شده ومی گوید روایات آنها پررنگتر است واشاره به این دارند که ایرانیها بسیج شده وبه خوزستان میروندتابعد از آن به حجاز وارد شوند، ایشان میگوید دلیل من روایتی ازفتن ابن حماد است که میگوید:
عن علی بن أبی طالب رضی الله عنه قال إذا خرجت خیل السفیانی إلى الکوفة بعث فی طلب أهل خراسان ویخرج أهل خراسان فی طلب المهدی فیلتقی هو والهاشمی برایات سود على مقدمته شعیب بن صالح فیلتقی هو وأصحاب السفیانی بباب إصطخر[2] فتکون بینهم ملحمة عظیمة فتظهر الرایات السود وتهرب خیل السفیانی فعند ذلک یتمنى الناس المهدی ویطلبونه[3]
البته روایاتی داریم که جبیر بن خابور[4] با چهار هزار مسلح در نقطهای به نام «جبل اهواز» به عنوان نیروهای واکنش سریع آماده هستند و منتظر فرمانند.
سپس میگوید: امام مهدی بعد از اینکه حجاز را آزاد کردند به اهواز میآیند. یلتقی بانصاره الخراسانی وجیشه و یخوضون بقیادته معرکة هناک مع السفیانی ومن المحتمل ان تکون المعرکة المذکوره مع قواة بحریة من الروم[5]… فعند ذلک یتمنی الناس المهدی7 ویطلبونه ومنذ ذلک الحین یصبح الخراسانی والشعیب من اصحاب الامام المهدی الخاصَّیین ویصبح الشعیب القائدالعام وتکون قوی الخراسانی هی الثقل اوثقلا کبیرا الذی یعتمد علیه فی تثبیت الاوضاع الداخلیة، اغتشاشات را حضرت در عراق به واسطه خراسانیها فرومی نشاند و بعد از آن حضرت به همراه خراسانی به سمت قدس حرکت میکند. کما یستفاد من احادیثهم الکثیرة فی مصادر السنة والقلیلة فی مصادرنا، سپس در ادامه میگوید: من احتمال میدادم که حرکت خراسانی از مجعولات ابومسلم وعباسیان باشد، لکن وجدت الروایات صحیحة السند تذکر الخراسانی منها روایة ابی بصیر عن الصادق7 فی الیمانی[6]، ووجدت الروایات تدل علی ان امرالخراسانی کان معروفا[7]، فأمر الخراسانی ثابت فی مصادرنا ایضا ودوره الذی اشرنا الیه قریب من دوره فی روایات السنة. نقشی که در روایات ما نسبت به خراسانی هست با نقشی که در روایات اهل سنت هست، دور نیست وهر دو تقریبا یک جور بیان دارند.
دراینجا دوروایتی را که خیلی به آن توجه دارند بیان میکنیم: معجم ج5ص197و205
روایت ص197 :همان روایت ابو بصیر است که ایشان آنرا صحیح دانستنداز غیبت نعمانی است: محمد بن حسان رازی، ضعیف جدا، محمد بن علی کوفی مشکل دارد، واین روایت را غیر از نعمانی تا زمان مرحوم مجلسی کسی آنرا نقل نکرده است، از اینها گذشته اصلا کجای این روایت اشاره به حرکت مثبت خراسانی دارد؟ روایت اینست:
عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ7 قَالَ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ مَتَى خُرُوجُ الْقَائِمِ7 فَقَالَ یَا بَا مُحَمَّدٍ إِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ لَا نُوَقِّتُ وَ قَدْ قَالَ مُحَمَّدٌ7 کَذَبَ الْوَقَّاتُونَ یَا بَا مُحَمَّدٍ إِنَّ قُدَّامَ هَذَا الْأَمْرِ خَمْسَ عَلَامَاتٍ أَوَّلُهُنَّ النِّدَاءُ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ وَ خُرُوجُ السُّفْیَانِیِّ وَ خُرُوجُ الْخُرَاسَانِیِّ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّکِیَّةِ وَ خَسْفٌ بِالْبَیْدَاء…
روایت ص205 : عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ قَالَ قَالَ اللَّهُ أَجَلُّ وَ أَکْرَمُ وَ أَعْظَمُ مِنْ أَنْ یَتْرُکَ الْأَرْضَ بِلَا إِمَامٍ عَادِلٍ قَالَ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ فَأَخْبِرْنِی بِمَا أَسْتَرِیحُ إِلَیْهِ قَالَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ لَیْسَ یَرَى أُمَّةُ مُحَمَّدٍ فَرَجاً أَبَداً مَا دَامَ لِوُلْدِ بَنِی فُلَانٍ مُلْکٌ حَتَّى یَنْقَرِضَ مُلْکُهُمْ فَإِذَا انْقَرَضَ مُلْکُهُمْ أَتَاحَ اللَّهُ لِأُمَّةِ مُحَمَّدٍ بِرَجُلٍ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتَ یسِیرُ بِالتُّقَى وَ یَعْمَلُ بِالْهُدَى وَ لَا یَأْخُذُ فِی حُکْمِهِ الرِّشَا وَ اللَّهِ إِنِّی لَأَعْرِفُهُ بِاسْمِهِ وَ اسْمِ أَبِیهِ ثُمَّ یَأْتِینَا الْغَلِیظُ الْقَصَرَةِ ذُو الْخَالِ وَ الشَّامَتَیْنِ الْقَائِدُ الْعَادِلُ الْحَافِظُ لِمَا اسْتُودِعَ یَمْلَأُهَا عَدْلًا وَ قِسْطاً کَمَا مَلَأَهَا الْفُجَّارُ جَوْراً وَ ظُلْماً.
این روایت را ما در معجم احادیث امام مهدی7 ازکتاب اقبال ابن طاووس نقل کرده ایم، معاصرینی که شخصیت خراسانی را مثبت میدانند، استنادشان به این روایت بوده است، ما فعلاً کاری به سند این روایت نداریم، فقط نظر و برداشت ابن طاووس را بیان میکنیم. ابن طاووس میگوید:
أقول و من حیث انقرض ملک بنی العباس لم أجد و لا أسمع برجل من أهل البیت یسیر بالتقى و یعمل بالهدى و لا یأخذ فی حکمه الرشا کما قد تفضل الله به علینا باطنا و ظاهرا و غلب ظنی أو عرفت أن ذلک إشارة إلینا و إنعام فقلت ما معناه یا الله إن کان هذا الرجل المشار إلیه أنا فلا تمنعنی من صوم هذا یوم ثالث عشر ربیع الأول على عادتک و رحمتک فی المنع مما ترید منعی منه و إطلاقی فیما ترید تمکینی منه فوجدت إذنا و أمرا بصوم هذا الیوم و قد تضاحى نهاره فصمته و قلت فی معناه یا الله إن کنت أنا المشار إلیه فلا تمنعنی من صلاة الشکر و أدعیتها فقمت فلم أمنع بل وجدت لشیء مأمور فصلیتها و دعوت بأدعیتها و قد رجوت أن یکون الله تعالى برحمته قد شرفنی بذکری فی الکتب السالفة على لسان الصادق7 فإن منا [فإننا] قبل الولایة على العلویین کنا فی تلک الصفات مجتهدین و بعد الولایة على العلویین زدنا فی الاجتهاد فی هذه الصفات و السیرة فیهم بالتقوى و المشورة بها و العمل معهم بالهدى و ترک الرشا قدیما و حدیثا لا یخفى ذلک على من عرفنا و لم یتمکن أحد فی هذه الدولة القاهرة من العترة الطاهرة کما تمکنا نحن من صدقاتها المتواترة و استجلاب الأدعیة الباهرة و الفرامین [القراءین] المتضمنة لعدلها و رحمتها المتظاهرة و قد وعدت أن کل سنة أکون متمکنا على عادتی من عبادتی أعمل فیها ما یهدینی الله إلیه من الشکر و سعادة دنیای و آخرتی و کذلک ینبغی أن تعمله ذریتی فإنهم مشارکون فیما تضمنته کرامتی و وجدت بشارتین فیما ذکرته فی کتاب البشارات فی الملاحم تصدیق أن المراد نحن بهذه المراحم و المکارم[8].
والسلام علیکم ورحمةالله وبرکاته.
[1]. بحارالأنوار، ج52، ص217، ب25، ح77.
[2]. اسطخر، مسجد سلیمان کنونی است.
[3]. کتاب الفتن، نعیم بن حماد المروزی، ص 1/192ح و 1/316 ح 912 نرم افزار الشامله.
[4]. جریان جبیر بن خابور وسخن معاویه به او درمورد عدم رفتن به کوفه به خاطر ترس از مواجهه جبیربا حضرت علی ع درروایات بیان شده است (ن.ک: نشانههایی از دولت موعود، ص118 و فی رحاب حکومة الامام المهدی4، ص114 و الخرائج، ج1، ص185 و بحارالانوار، ج41، ص296).
[5]. روم بالتحدید یعنی ایتالیای کنونی که مرکز مسیحیت است.
[6]. کدام یک از روایات یمانی راکه مطرح کردیم صحیح است؟
[7]. به نظرمن این دلیل محکمی نمی تواند باشد، اگر بعد از خراسانی این روایات معروفیت داشت معلوم میشود که ابومسلم مصداق آن نبوده است، ولی شما که خودتان تایید میکنید که قبل بوده است زمان کدام یک از ائمه بوده است؟
[8]. اقبال الاعمال، ج3، ص117.