در این برنامه استاد سیر مطالعاتی فلسفه و عرفان اسلامی را برای سه دروه زیر تبیین نموده اند.
- دروه عمومی فلسفه اسلامی
- دوره تخصصی فلسفه اسلامی و عمومی عرفان اسلامی
- دوره تخصصی عرفان اسلامی
این فایل به صورت PDF می باشد.
در این برنامه استاد سیر مطالعاتی فلسفه و عرفان اسلامی را برای سه دروه زیر تبیین نموده اند.
این فایل به صورت PDF می باشد.
گاه در برخی کتابهای غیر فلسفی مانند تفسیر المیزان -که مفسری فیلسوف، آن را به رشته تحریر در آورده است- و یا در برخی کتابهای علم اصول و ... از اصطلاحاتی استفاده شده است که فهم آنها جز از راه آشنایی اجمالی با فلسفه امکانپذیر نیست.
برای نمونه آیا متون اصولیِ زیر را بدون آشنایی با فلسفه میتوان فهمید؟
۱.(ان قلت) هب ان ما ذکرتم یتم على أصالة الماهیة (و اما) على أصالة الوجود و اعتباریة الماهیات فلا محالة یکون مفهوم الشیء من المفاهیم العرضیة (قلت) اعتباریة الماهیة لا تستلزم عرضیة مفهوم الشیء و الا لکان تمام المفاهیم حتى مفهوم الجوهر من المفاهیم العرضیة لأن کل ممکن و منها الجواهر لها ماهیة و وجود... [۲]
۲. و بعبارة أخرى: الفرد هو الطبیعة الموجودة، فلو لم یکن ما یتعلق به الوجود فلا فرد أیضا، هذا على أصالة الماهیة و اما على أصالة الوجود فلا حقیقة لغیر... [۳]
۳.بناء على هذا المسلک قد یتوهم ابتناء البحث فی المقام على تلک المسألة، حیث انه بناء على أصالة الوجود و تعلق الأمر به لا یوجد إلاّ وجود واحد فی مورد الاجتماع فلا یمکن الاجتماع و بناء على أصالة الماهیة و تعلق الأمر بالطبیعة یجوز الاجتماع لتعدد الماهیة. [۴]
۴.هذا مع أن العوارض الذاتیّة للأجناس عوارض الأنواع لأن الجنس مأخوذ لا بشرط، فالحکم «بأن الجوهر هو الموجود لا فی موضوع» ثابت لأنواعه، کما أن الحکم «بأن النّفس موجود مجرد ذاتا، لا فعلا» ثابت للموجود المطلق، فیلزم جواز کون موضوع المسألة أعم من موضوع العلم... فان أرید من امتناع الجعل، هو الجعل التکوینی فلا نسلم امتناعه بل لا یصح بدونه بناء على أصالة الوجود و مجعولیته... [۵]
۵. و اما حدیث الماهیة من حیث هی ففیه خلط محمولات الماهیة بالحمل الأولى و بالحمل الشائع ...[۶]
۶. و أما بناء على أصالة الماهیة، فمتعلق الطلب لیس هو الطبیعة بما هی أیضا، بل بما هی بنفسها فی الخارج، فیطلبها کذلک لکی یجعلها بنفسها من الخارجیات و الأعیان الثابتات، لا بوجودها کما کان الأمر بالعکس على أصالة الوجود. [۷] ، [۸]
روشن است که فقط آشنای با اصطلاحات فلسفی میتواند فهم درستی از اینگونه عبارتها داشته باشد. البته در مقام قضاوت درمورد وارد شدن فلسفه به علم اصول نیستیم، ولی حال که اصول با فلسفه آمیخته شده است، آشنایی با فلسفه به اندازهای که فهم اصول را ساده کند ضروری است. در این سطح، مطالعه یک یا دو متن فلسفی کافی به نظر میرسد.
در مسائل وجود، این مسأله ی اشتراک معنوی وجود یگانه مسأله ای است که از زمان ارسطو مطرح بوده است. این مسأله در حد خود چندان مهم و ارزشمند به نظر نمی رسد، امّا پایه ی یک مسأله ی دیگر قرار گرفته است که آن در فلسفه ارسطو مطرح نبوده و بعدها مطرح شده است و آن مسأله ی وحدت وجود است.
مسأله ی وحدت وجود غیر از اشتراک معنوی وجود است. اشتراک معنوی وجود به مفهوم وجود برمی گردد و منظور از آن این است که آیا تصوری که ما از هستی داریم تصوری وسیع و گسترده است یا نه؟ وحدت وجود راجع به حقیقت وجود و متفرع بر اصالت وجود است. اگر قائل به اصالت وجود نباشیم وحدت وجود از نظر علمای ما معنی ندارد. این نوع وحدتی که حکمای ما می گویند وحدت خاصی است که تا مسأله ی اصالت وجود قبلا محقق نشده باشد این نوع وحدت وجود بی معنی است. به هر حال این مسأله اشتراک معنوی وجود بعدها پایه و مبنای وحدت وجود قرار می گیرد و از این جهت است که مسأله با ارزشی است و از امّهات مسائل به شمار می رود .
شرح مبسوط منظومه.ج1.ص36
منشأ این بحث از آنجاست که گروهی از متکلمین پنداشتهاند که وجود را به معنایی که به مخلوقات نسبت داده میشود، نمیتوان به خدای متعالی نسبت داد. ازاینرو بعضی گفتهاند که وجود به هر چیزی نسبت داده شود، معنای همان چیز را خواهد داشت؛ مثلاً در مورد انسان، معنای انسان را دارد و در مورد درخت، معنای درخت را. بعضی دیگر برای آن، دو معنا قائل شدهاند: یکی مخصوص خدای متعالی، و دیگری مشترک بین همه مخلوقات.
خاستگاه این شبهه، خلط بین ویژگیهای مفهوم و مصداق است، یعنی آنچه در مورد خدای متعالی قابل مقایسه با مخلوقات نیست، مصداق وجود است نه مفهوم آن، و اختلاف در مصادیق، موجب اختلاف در مفهوم نمیشود،
و میتوان خاستگاه آن را خلط بین مفاهیم ماهوی و فلسفی دانست، به این تقریر: هنگامی وحدت مفهوم، نشانهٔ ماهیت مشترک بین مصادیق است که از قبیل مفاهیم ماهوی باشد، ولی مفهوم وجود از قبیل مفاهیم فلسفی است و وحدت آن فقط نشانهٔ وحدت حیثیتی است که عقل برای انتزاع آن در نظر میگیرد و آن عبارت است از حیثیت طرد عدم.
آموزش فلسفه.ج1.ص286
در میان متکلمان اسلامی بحثی مطرح بوده است بنام تشبیه وتنزیه در اوصاف خدا ما باید در مورد اوصاف الهی به تشبیه و تنزیه بپردازیم . تنزیه یعنی نفی هر گونه تشابه بین خالق و مخلوق تا آن جا که هر لفظی مثلا لفظ عالم را که در مورد خدا بکار می بریم باید نه به آن معنایی باشد که در مورد انسان و در سایر موارد بکار می بریم.این سخن را در مورد لفظ موجود هم گفتند و از این جا به اشتراک لفظی وجود رسیدیند این بحث در قرن دوم پیدا شده است و احادیث مربوط به آن هم زیاد است.
شرح مبسوط منظومه.ج1.ص37.پاورقی
مشترک معنوی آن است که بر بیش از یک مصداق صدق کند و اینکه معنای آن در همه مصادیق یکی است و تفاوت مربوط به خصوصیات مصداق است چنین لفظی مشترک معنوی است مانند اطلاق لفظ آب بر آب مطلق و آب مضاف،آب شیرین،آب شور،آب دریا،آب چشمه و ... و دیگری (مشترک لفظی) اینکه معنای آن در هر مصداقی با مصداق دیگر متفاوت است مثل شیر که بر مایع نوشیدنی و بر ابزار مخصوص (شیر آب) گفته می شود.
در مورد لفظ وجود دو دیدگاه وجود دارد اکثر محققان طرفدار مشترک معنوی اند.اما ابوالحسن اشعری و ابوالحسن معتزلی دیدگاه اشتراک لفظی را برگزیدند.
ایضاح الحکمه.ص38