سیر مطالعاتی عمومی
گاه در برخی کتابهای غیر فلسفی مانند تفسیر المیزان -که مفسری فیلسوف، آن را به رشته تحریر در آورده است- و یا در برخی کتابهای علم اصول و ... از اصطلاحاتی استفاده شده است که فهم آنها جز از راه آشنایی اجمالی با فلسفه امکانپذیر نیست.
برای نمونه آیا متون اصولیِ زیر را بدون آشنایی با فلسفه میتوان فهمید؟
۱.(ان قلت) هب ان ما ذکرتم یتم على أصالة الماهیة (و اما) على أصالة الوجود و اعتباریة الماهیات فلا محالة یکون مفهوم الشیء من المفاهیم العرضیة (قلت) اعتباریة الماهیة لا تستلزم عرضیة مفهوم الشیء و الا لکان تمام المفاهیم حتى مفهوم الجوهر من المفاهیم العرضیة لأن کل ممکن و منها الجواهر لها ماهیة و وجود... [۲]
۲. و بعبارة أخرى: الفرد هو الطبیعة الموجودة، فلو لم یکن ما یتعلق به الوجود فلا فرد أیضا، هذا على أصالة الماهیة و اما على أصالة الوجود فلا حقیقة لغیر... [۳]
۳.بناء على هذا المسلک قد یتوهم ابتناء البحث فی المقام على تلک المسألة، حیث انه بناء على أصالة الوجود و تعلق الأمر به لا یوجد إلاّ وجود واحد فی مورد الاجتماع فلا یمکن الاجتماع و بناء على أصالة الماهیة و تعلق الأمر بالطبیعة یجوز الاجتماع لتعدد الماهیة. [۴]
۴.هذا مع أن العوارض الذاتیّة للأجناس عوارض الأنواع لأن الجنس مأخوذ لا بشرط، فالحکم «بأن الجوهر هو الموجود لا فی موضوع» ثابت لأنواعه، کما أن الحکم «بأن النّفس موجود مجرد ذاتا، لا فعلا» ثابت للموجود المطلق، فیلزم جواز کون موضوع المسألة أعم من موضوع العلم... فان أرید من امتناع الجعل، هو الجعل التکوینی فلا نسلم امتناعه بل لا یصح بدونه بناء على أصالة الوجود و مجعولیته... [۵]
۵. و اما حدیث الماهیة من حیث هی ففیه خلط محمولات الماهیة بالحمل الأولى و بالحمل الشائع ...[۶]
۶. و أما بناء على أصالة الماهیة، فمتعلق الطلب لیس هو الطبیعة بما هی أیضا، بل بما هی بنفسها فی الخارج، فیطلبها کذلک لکی یجعلها بنفسها من الخارجیات و الأعیان الثابتات، لا بوجودها کما کان الأمر بالعکس على أصالة الوجود. [۷] ، [۸]
روشن است که فقط آشنای با اصطلاحات فلسفی میتواند فهم درستی از اینگونه عبارتها داشته باشد. البته در مقام قضاوت درمورد وارد شدن فلسفه به علم اصول نیستیم، ولی حال که اصول با فلسفه آمیخته شده است، آشنایی با فلسفه به اندازهای که فهم اصول را ساده کند ضروری است. در این سطح، مطالعه یک یا دو متن فلسفی کافی به نظر میرسد.