گدای کرم نباش
.
.
گدای کریم باش
گدا می گیرذ ، بلا عوض
و کریم می دهد ، بلا عوض
پس ...
گدا را با کریم فرقی نیست مگر کریم دهد و گدا گیرد
شاگردی در سحر برفی زمستان نزد استاد آمد از برای درس
در آمدن مردد بود...
استاد گفت : در راه که می آمدی آیا گدایی دیدی؟
شاگرد گفت : بلی
استاد گفت : «گدا کار خود تعطیل نکرد ، ما چرا کنیم»
...وقتی گدا با دیگران مهمان شود، خراب می کند
در جمع خوبان گدایی دعوت کرده ای، همه محترم و وزین ، اما گدا گداست ، خراب می کند
سر سفره ادب باید و با ادب ها کم خورند
ولی چون گدایی سر سفره ای حاضر شود خراب می کند
مجلس سخن را دانایی سزد و چون گدایی در مجلس بزرگان در آید خراب می کند
در جمع گدایان محترم نیاید چون گدا گداست خراب می کند
اما بدانید
«اگر گدا نبود ، کرم را معنا نبود...»