حالا با توجه به این روایت که ایام الله ثلاثة که روز ظهور و رجعت و قیامت. مرحوم علامه فرمودند که بروز توحید اند اینها. سه مرتبه یک حقیقت اند. در روز قیامت به تمام حقیقتش آشکار میشود. بر مومن و کافر آشکار میشود. در روز رجعت مرتبه رقیقه اوست. در روز ظهور هم مرتبه رقیق تری از رجعت ایجاد میشود

اگر این حقیقت برای ما آشکار شد که این سه ناظر به حقیقت واحده ای هستند، روایات متعدد هر سه صحیح میشود و هیچ کدام طرد نمیشود. تعارضی نیتس. سه مرتبه یک واقعیت است

این آیات متعدد هم ناظر به قیامت میتواند باشد و هم رجعت و هم ظهور.

اگر در روز قیامت میفرمایند نور به شمس و قمر نیست. و یسعی نورهم بین ایدیهم، این حقیقت در روز رجعت هم به همین گونه است و در روز ظهور هم اگر میفرماید یستغنی الناس عن ضوء الشمس و القمر. اذن یستغنی الناس، خوب حرف صحیح است. ما در حجابیم. فکر میکنیم روشن شدن آسمان و واضح بودن به نور شمس است. وقتی این هندسه فکری که این انتسابات استبه هم بریزد، اگر یک دفعه حقیقت توحید آشکار بشود و تمام وجود انسان روابطش مختلف میشود. به این راحتی باقی نمیماند. اگر اختلال ایجاد شد، این فقط یک بحث مفهومی نیست. که ما فکر کنیم روز ظهور یک حقیقت ساده ای است که مومنین به حاکمیت میرسد و انتقام سالیان طولانی محرومیتشان را میخواهند بگیرند. این قدر این بحث سنگین است،← هر قدر قیامت سنگین است تا ایجاد شود. چقدر وقایع قبل از قیامت سنگین است. دالان ظهور و رجعت میخواهد آماده کند برای قیامت. توحید محضد میخواهد محقق شود. به همین نسبت در روز ظهور، وقایع قبل از ظهور، سنگین است. آنچه قبل از قیامت محقق میشود آنقدر سنگین است که بسیاری از یقین ها به شک تبدیل میشود. چون میخواهد یک حقیقتی که انس دائمی انسان است به هم بریزد. ما انس گرفته ایم با سلسله اسباب. بعد از مرگ ما ارتباطی با آنها نداریم که به هم ریختگی را برای ما بگویند. وقتی کسی شنا بلد نیست، بیندازند در آب عمیق، میبیند تمام روابط قبلی اش به هم میریزد. در هوا نفس میکشید. وقتی در آب می اندازند چقدر عالم برایش تنگ میشود. یک دفعه انسان میخواهد وارد روابطی بشود که هیچ نسبتی ندارد. نه اینکه بیگانه است. نه. ما با وهم خودمان روابطی را چیده بودیم که اسباب در کار بودند. سلسله کثراات در کار بودند. این در عین اینکه برای یک موحد وحشت زاست. برای موحد توحیدی چقدر این سلسله کثرات وحشت زاست، برای ماتوحید وحشت زاست. برای یک مومن، کسی که در دنیا روابط کثیر را دراد، وحدت خیلی سخت و سنگین سات. تمام چینش های وجودی اش با کثرات سازگار بوده است. اگر بگویند تمام اینها سراب بوده است، یعنی زندگی انسان وهم و سراب بوده. یک دفعه تمام زندگی اش را داری ازش میگیردی. تمام خودش را داری میگیری. خودش را او اینطور تعریف کرده است. تمام بافته ها و یافته هایش می خواهد متزلزل بشود. این اذا زلزلت الارض زلزالها، این حقیقتا زلزله و به هم ریختن است. بغتة القیامة است. در ورایت دارد که بغبة الظهور هم شبیه بغتة القیامه است. ظهور هم ناگهانی است. کسی نمیتواند پیش بینی بکند که چه وقتی است.

آنچه در مورد قیامت و خصوصیات ذکر شده است، با این نگاه، یکد فعه روایات و آیات باب قیامت و رجعت و ظهور، همه مفسر هم میشوند. روایات و آیات باب قیامت خیلی زیاد است. در باب رجعت که روایات خیلی نادر و کم است. در باب ظهور کم است، اما آیات کمی تطیبق میشود به باب ظهور یک دفعه دست شما باز میشود در مورد تمام آیات و روایات سه باب. همه ناظر به هم بشوند و ناظر به هم بشوند. دست انسان در تفسیر وقایع و شناخت حقایق، غیر قابل قیاس باز میشود. غیر از اینکه ملاک دست انسان می آید. سه مرتبه یک واقعیت هستند. باید ملاک مسئله به دست بیاید تا حقیقت شناخته شود.

تعبیر روایت این است که اشرقت الارض بنور ربها. زمین به نور رب ارض روشن است. در زیارت جامعه داریم که اشرقت الارض بنورکم.  در روایت میفرماید وقتی جمع بین این دو را ایجاد کند، میفرماید رب الارض امام الارض. آنچه در قیامت که ظهور توحید است میخواهد محقق بشود، مرتبه ای اش میخواهد در ظهور محقق بشود. یوم تبدل الارض غیر الارض. که حقیقت ارض غیر از ارضی است که انسان میشناسد. ارض چه حقیقتی میشود د رانسان بعد الدنیا گفتیم. ارض تبدل پیدا میکند و سماوات مطویات. در روز ظهور تبدل ارض محقق میشود به مرتبه ای. حقیقت تبدل ارض، اشراق ارض به نورکم است.لذا ذیلش میفرماید استغنی الناس عن ضوء الشمس و القمر. ینی چی؟ یعنی مردم دیدنشان در آن روز بواسطه امام محقق میشود. یعنی خورشید دیگر نمیتابد. یا مردم میبینند که تابیدن خورشید از ااوست. اینکه خورشید ظهور او باشد و تابیدنش بواسطه ظهور او باشد، این خیلی عظمت میخواهد که حقیقت واحده ای که روح عالم است، اناسن بخواهد با روح عالم متحد بشود، خیلی تغییر و طهارت ایجاد شده است. انسان با روح عالم محقق بشود به جای جسم عالم. جسم عالم متلاشی نشده است. نگاه عبور میکند از جسم. میبیند که ااگر بخواهد بگوید این بدن نویسند هاست چقدر کوتاه است میگوید این جان نویسنده است.


استاد عابدینی - دوره فشرده مهدویت - خرداد 1393