میگویند مرحوم علامه داشتند در کوچه های خانه انصاری شیرازی عبور میکردند در اوایل جنگ.

کسی کمکشان میکرد که چاله ها و اینها زمین نخوردند.

ایشان فرمودند که مگر در روز به نور خورشید راه می رویم که در شب مشکل پیدا کنیم؟

خیلی سنگین سات. کسی که به نور امام حرکت میکند. یا در قیامت یسعی نورهم بین ایدیهم. اگر نور خورشید نباشد راه امکان پذیر نیست؟ یعنی حرکت آنها دیگر بر اساس نور خورشید نیست. اگر میخواهد جان آمده بشود برای اشرقت الارض بنورکم، و رب الارض امام الارض باشد و در قیامت بخواهد حقیقت توحید اشکار شود، در روز ظهور حقیقت ولایت آشکار مشیود. روح عالم که خلق اول و صادر اول یا مشیت الهیه، آن حقیقت میخواهد آشکار بشود. قبل از اینکه انسانب ه توحید محض برسد، باید انسان هم جانش آماده بشود، امکان ندارد به توحید محض کسی برسد، بغیر از اینکه به این برسد. لذا از اشراط الساعة، یوم الظهور است. اگر یک روز بیشتر از دنیا نمانده باشد، آنقدر آن روز طولانی میشود که ظهور محقق بشود.  یعنی شرط تحقق قیامت، ظهور است. این شرط تحقق قیامت ظهور است، نه اینکه مومنین به نوایی برسند و انتقام سلطه بیگانگان را بخواهند بیگیرند. این هم یکی از ظهور است است. نه آخرین مرتبه. آخرین مرتبه این است که میخواهد باب روح بودن نظام ولایت بر تمام وجود آشکار بشود. زدن این وزنه شرط است برای رسیدن به توحید. لذا زدن محبت انسان کامل که در انتهای حقیقت  محبت ها وجودی است، شرط زدن وزنه محبت الهی است. دیدن ظهور شرط دیدن توحید است.

کسانی که قبل از ظهور از دنیا رفته اند چطور؟ چطور به توحید میرسند؟ اگر امکان پذیر نیست، ←آنها چطور میشوند؟

در روایت حارثة ابن مالک نقل میکند، آنکه به شعر شد ه است، هر کسی قبل از اینکه از دنیا برود، من مومن او کافر قبلا، هر کسی که میخواهد از دنیا برود، باید رویت حقیقت ولایت بشود. میبیند. نه اینکه اشخاص خاصی را در کنار انسان های دیگر میبیند. حقیقت خیر محض را که واسطه در کمال او بود هاست. اگر دنبال خیر و اهل کمال بوده است،میبیند که عمری دنبال این بوده و داشته مصداقا اشتباه میگیرتفه است. اگر کسی خیّر باشد، ایمان میآورد و بعد از دنیا میرود. البته اگر کسی منکر بوده، با بغض میمیرد. ما میبینیم که او مرد. بغتة مرگ برش عارض شد و مرد. برای او یک وادی عظیم است. حقایقی میخواهد در آن موطن برایش محقق بشود. آن چنان عظیم است و سنگین است و آنچنان حقایقی آشکار میخواهد بشود که قبل از برزخ موطن ولایت برایش محقق میشود. یا میبیند که عالم و روح عالم اینها هستند و این در مخالفت با این بوده. یا میبیند که در موافقت بود هاست. یعنی حقیقت ظهور در آن موطن برایشان محقق میشود. لکن این ظهور در نظام فردی است. آن ظهور مرتبه ای عمومی است که برکات ویژه خودش را هم دارد. هیچ کسی نیست که قبل از رفتنش از این عالم، ظهور برایش محقق نشود. لکن یکی حقیقتی فردی است و یکی اجتماعی است

لذا از اینجا در مبانی ظهور، یک فرج شخصی داریم و یک فرج عمومی. فرج شخصی امکان پذیر است حتی در همین دنیا و قبل از رفتن. کسی که نظام ارتباطی و عدم غیبت برایش محقق شود، فرج شخصی در همین جا برایش محقق شده است. به تعبیر برخی بزرگان میفرمودند بعضی در همین عالم غیبت برایشان نیست.

از اینجا بحث دیگری که مطرح میشود این است که حقیقت غیبت چیست؟ یعنی چی غیبت؟ فلسفه غیبت از عظیمترین حقیایق وجودی مشود. تا به حال حضرات معصومین را که میدیدند از وجود ظاهری بهره مند بودند و وجود ظاهری را دخیل میدیدند. نظام اسم الظاهر بود. لذا امکا نداشت منافقی نزدیکتر باشد به پیامبر از مومنی. چون نظام ابدان در کار بود.

اما در ظهور اینگونه نیست. نظام ارتباط بر اساس حقایق و واقعیت هاست.

فلسفه غیبت که جزء عظیم ترین مراحل اوج بشریت است، غیبت عقاب بشریت نیست. طول کشیدن غیبت عقاب هست، اما اصلش جزء حقایق بشریت است. لذا همه انبیاء غیبت داشته اند. در کمال الدین صدوق هست. در دوره سلطه هر نبی ای غیبت بوده است. لذا دارد که سنت غیبت در امم گذشته، تمامش در امت ختمی هست. اصل غیبت رشد است. رابطه عالم وجود را با حقیقت روح امام معصوم میخواهند ببینند. خورشید پس ابر خیلی تحلیل دقیقی است. نفع میرسد به عالم وجود، اما خورشید دیده نمیشود. حقیقت استفاده و نفع هست. ارتباط و نفع دیدن، و رابطه بین ارواح دارد ایجاد میشود. لذا میفرماید که دوران غیبت خیلی سنگین است. عبادت در این دوران مساوی با عبادت در دوران ظهور نیست. آه شوقا الی لقاء اخوانی. ما مشتاق دیدن برادرانمان هستیم.

اصحاب میگویند مگر ما برادران شما نیستیم، میفرمایند شما اصحاب هستید. آنها برادران ما هستند که به یک نوشته هایی ایمان پیدا میکنند. نظام عقلی شان آنقدر عظیم است که ارتباط ایجاد میشود. تخطئه نظام بدن دارد میشود. سببیت ها از حجاب بدن عبور کند. این مقدمه دوران ظهور است. اگر غیبت نباشد، ظهور معنا پیدا نمیکند. این دوران کاملتر میکند نسبت به دوران غیبت.یعنی سیر عالم در دوران حضور و بعد در دوران غیبت، یک سیر کمالی اشتدادی است. لذا فلسفه غیبت از عظیمترین فلسفه های وجودی است.

با این نگاه میخواهیم هندسه ای را بچینیم. و مصایدق را تطبیق بکنیم. اینکه خورشید از مغرب طلوع میکند یا ..... یا قضاوت بر اساس نظام سلیمانی و داوودی است، یعنی چی؟ اگر میفرماید در زمان ظهور حضرت توبه معنا ندارد، یعنی چی؟ خیلی سنگین میشود بحث. تفاوت بین دوران قیامت حضرت و دوران استقرا رحکومت را داشته باشید. احکام ظهور برای دوران قیام نیست. دوران قیام برزخی است که میخواهد منتقل کند. این احکام برای دوران استقرار است.توبه در آن روز مقبول نیست. اگر کسی به گناه مبتلا شد، اگر گناه کرد، دنباله اش اعدام است. اگر در دوران قبل از ظهور، در دوران حضور یا غیبت، گناهی انجام بدهد که حدی دارد، حدش اجرا میشود. تا سه بار حد اجرا میشود. دفعه چهارم اعدام میشود. این سه بار بازدارندگی داشت. اگر جهالت و فقر و .... سبب این جرم بود هاست، با این بازدارندگی ها مانع شود. اما در دوران ظهور همه جهالت ها و فقرها برداشته شده است.

اگر میفرماید که شیطان ذبح میشود در دوران ظهور و در دوران قیامت هم دارد که شیطان ذبح میشود، مگر امکان گناه نیست؟ بعضی از روایات دارد که خود حضرت بواسطه خیانت عده ای کشته میشود. یعنی امکان گناه هست. لکن شیطان ذبح میشود. توبه مقبول نمیشود.مگر نمیگوییم تا وقتی جان به حناجر برسد توبه مقبول است. آیا استثناء است، یا اینکه اگر توبه مقبول نیست، یعنی اگر کسی د رآن دوره گناه کرد موفق به توبه نمیشود. چرا؟ آنقدر گناه بین و آشکار است گناه بودنش که اگر کسی گناه کرد، باید یک عناد شدید داشته باشد. اگر در رجعت میفرمایند که میز بین خوبی و بدی میخواهد مشخص شودو محض خوبی و بدی میخواهد برگردد. آنها که خلط عمل صالح و سیء دارند برنمیگردند، در ظهور چه معنا پیدا میکند. اگر سوال قیامت از خیر محض و شر محض است، در ظهور به چه معنا میشود. یک نگاه منظومه ای مرتبط بین قیامت و رجعت و ظهور. حقیقت واحده دیدن اینها در تمام احکام میخواهد محقق بشود.

کمتر مسئله ای است که اختصاص به یکی از این حقایق باشد. نفخ صور و ... میبینم که در ظهور و قیامت هم می آید.

ایام الله ثلاثه نسبت به همه گذشتگان و آیندگان صدق میکند. در رجعت امکان برگشت هست. بحث ظهور هم لحظه رفتن باید محقق بشود. باب رسیدن به خدا از غیر از اینها امکان پذیر نیست. اما آن فرج عمومی و ظهور عمومی یک وعده الهی است که محقق میشود.ورود به برزخ برای ما زمانی است، اما برای کسانی که در برزخ هستند زمانی نیست. برزخ برای همه هست. دوره قبل از قیامت است. اگر به نفخ صور اول محقق بشود برای همه،  با کسی که ابتدا محقق شده، برزخ برایشان یکسان است. لذا کسی که اولین نفری بوده که وارد برزخ شده با کسی که آخرین نفر باشد، از جهت ورود به برزخ و خروج، اینطور نیست که برای یکی طول بکشد و برای دیگری طول نکشد.

برزخ جزء قیامت است. در الحاق گاهی تتمه دنیا شمرده شده است به خاطر بعضی احکام. و بعضی جزء قیامت شمرده اند.

تقطیع بین این سه مرتبه کار ماست. میشود دنیا و آخرت. و اگرنه یک حقیقت است.

 


استاد عابدینی - دوره فشرده مهدویت - خرداد 1393