بحث ما در روایات خراسانی است. روایتی از دلائل الامامة محمد بن جریر الطبری (الشیعی) نقل کردیم که ایشان سلسله سند را اینگونه ذکر میکند:

بإسناده اخبرنی ابوالحسین محمد بن هارون عن الحسن بن علی بن فضال، عن عبد الله الکنانی، عن موسى بن بکر، قال: حدثنی بشیر النبال، قال: کنت عند أبی عبد الله

در بررسی سندی، محمد بن هارون موسی را بررسی کردیم و ا مروز بشیر نبال که سلسله سند به ایشان منتهی میشود؛ ارزیابی میکنیم.

بشیر نبال:

الف: اسم بشیر نبال در رجال شیخ طوسی آمده است. شیخ، گاهی ایشان را از اصحاب امام باقر7 و گاهی از اصحاب امام صادق7 میداند.(نکته ای که در رجال شیخ طوسی باید به آن توجه کرد این است که ملاک شیخ هم عصر بودن ا فراد با ا مام معصوم است، لذا ا بن زیاد را از اصحاب امام حسین7 و یا زیاد ا بن ا بیه، از اصحاب امام علی7 میدا ند و این دلیل وثاقت آنها نیست مگر اینکه تصریح به وثاقت نماید.)

ب: مرحوم کشی حدیثی را که در طریق آن محمد بن سنان و صالح بن ا بی حماد است، از بشیر نبال نقل میکند. علامه حلی در بحث سندی این روایت میفرماید: « لیس صریحاً فی تعدیله و أنا فی روایته متوقف »[1] (من در روایت بشیر توقف میکنم)

مرحوم مامقانی به علامه اشکال می‌کند که اگر شما توقف در روایت وی میکنید پس چرا اسم ایشان را در قسمت اول کتاب خلاصة الاقوال خویش میاورید؟ (چون روش علامه در خلاصة الاقوال اینگونه است که عدول را در قسمت اول و ضعاف را در قسمت دوم کتاب خود بیان میکند.)

استاد: اگر چه روش علامه بر همین مبناست ولی علامه تصریح بر خلاف روش دارد بنا برا ین ظاهرا اشکال مامقانی وارد نباشد.

ج: ا بن داوود (م 740) هم در باب اول رجال خود [2] اسم ایشان را آورده و میگوید از رجال کشی استفاده میشود که بشیر ممدوح است. مامقانی[3] میگوید، مدح بشیر به استناد روایتی است که ا بن داوود نقل میکند، متن روایت ا ین است:

[رجال الکشی‏] طَاهِرُ بْنُ عِیسَى الْوَرَّاقُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَیُّوبَ عَنْ صَالِحِ بْنِ أَبِی حَمَّادٍ عَنِ ابْنِ أَبِی الْخَطَّابِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زَیْدٍ الشَّحَّامِ قَالَ رَآنِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع وَ أَنَا أُصَلِّی فَأَرْسَلَ إِلَیَّ وَ دَعَانِی فَقَالَ لِی مِنْ أَیْنَ أَنْتَ قُلْتُ مِنْ مَوَالِیکَ قَالَ فَأَیُّ مَوَالِیَّ قُلْتُ مِنَ الْکُوفَةِ فَقَالَ مَنْ تَعْرِفُ مِنَ الْکُوفَةِ قُلْتُ بَشِیرَ النَّبَّالِ وَ شَجَرَةَ قَالَ وَ کَیْفَ صَنِیعَتُهُمَا إِلَیْکَ (برخورد این دو نفر با تو چگونه است) قُلْتُ وَ مَا أَحْسَنَ صَنِیعَتَهُمَا إِلَیَّ (بسیار خوب است) قَالَ خَیْرُ الْمُسْلِمِینَ مَنْ وَصَلَ وَ أَعَانَ وَ نَفَعَ مَا بِتُّ لَیْلَةً قَطُّ وَ للَّهِ وَ فِی مَالِی حَقٌّ یَسْأَلُنِیهِ ثُمَّ قَالَ‌ای شَیْ‏ءٍ مَعَکُمْ مِنَ النَّفَقَةِ قُلْتُ عِنْدِی مِائَتَا دِرْهَمٍ قَالَ أَرِنِیهَا فَأَتَیْتُهُ بِهَا فَزَادَنِی فِیهَا ثَلَاثِینَ دِرْهَماً وَ دِینَارَیْنِ ثُمَّ قَالَ تَعَشَّ عِنْدِی فَجِئْتُ فَتَعَشَّیْتُ عِنْدَهُ قَالَ فَلَمَّا کَانَ مِنَ الْقَابِلَةِ لَمْ أَذْهَبْ إِلَیْهِ فَأَرْسَلَ إِلَیَّ فَدَعَانِی مِنْ غَدِهِ فَقَالَ مَا لَکَ لَمْ تَأْتِنِی الْبَارِحَةَ قَدْ شَفَقْتَ عَلَیَّ قُلْتُ لَمْ یَجِئْنِی رَسُولُکَ فَقَالَ أَنَا رَسُولُ نَفْسِی إِلَیْکَ مَا دُمْتَ مُقِیماً فِی هَذِهِ الْبَلْدَةِ‌ای شَیْ‏ءٍ تَشْتَهِی مِنَ الطَّعَامِ قُلْتُ اللَّبَنَ فَاشْتَرَى مِنْ أَجْلِی شَاتاً لَبُوناً قَالَ فَقُلْتُ لَهُ عَلِّمْنِی دُعَاءً قَالَ اکْتُبْ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ یَا مَنْ أَرْجُوهُ لِکُلِّ خَیْرٍ وَ آمَنُ سَخَطَهُ عِنْدَ کُلِّ عَثْرَةٍ یَا مَنْ یُعْطِی الْکَثِیرَ بِالْقَلِیلِ وَ یَا مَنْ أَعْطَى مَنْ سَأَلَهُ تُحَنُّناً مِنْهُ وَ رَحْمَةً یَا مَنْ أَعْطَى مَنْ لَمْ یَسْأَلْهُ وَ لَمْ یَعْرِفْهُ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ أَعْطِنِی بِمَسْأَلَتِکَ خَیْرَ الدُّنْیَا وَ جَمِیعَ خَیْرِ الْآخِرَةِ فَإِنَّهُ غَیْرُ مَنْقُوصٍ مَا أَعْطَیْتَ وَ زِدْنِی مِنْ سَعَةِ فَضْلِکَ یَا کَرِیمُ ثُمَّ رَفَعَ یَدَیْهِ فَقَالَ یَا ذَا الْمَنِّ وَ الطَّوْلِ یَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِکْرَامِ یَا ذَا النَّعْمَاءِ وَ الْجُودِ ارْحَمْ شَیْبَتِی مِنَ النَّارِ ثُمَّ وَضَعَ یَدَیْهِ عَلَى لِحْیَتِهِ وَ لَمْ یَرْفَعْهُمَا إِلَّا وَ قَدِ امْتَلَأَ ظَهْرُ کَفَّیْهِ دُمُوعاً [4]      

مرحوم مامقانی میفرماید: این روایت دلیل بر مدح بشیر است چون امام7 وقتی سوال از برخورد بشیر نبال و شجره نسبت به او (زید شحام) نمودند، و اوبرخوردشان را عالی توصیف کرد (ظاهرا زید شحام مشکل مالی داشته که آنها برطرف کرده بودند) امام7 فرمودند: خَیْرُ الْمُسْلِمِینَ مَنْ وَصَلَ وَ أَعَانَ وَ نَفَعَ از ا ین عبارت امام7 و تطبیق آن بر بشیر، مدح و حُسن بشیر فهمیده می‌شود.

مرحوم خوئی درمعجم رجال خود میفرماید:

لکن سند الروایة ضعیف، و لا أقل من جهة صالح بن أبی حماد الرازی [5]

د: مرحوم مامقانی دلیل دیگری هم بر اعتبار بشیر به خا طر احسان و عنایت امام باقر7 به ایشان ذکر میکند. (خلاصه روایت اینکه: بشیر به مدینه آمده و احتیاج به غسل پیدا میکند، امام7 دستور میدهند برای ایشان آب تهیه گردد و خودشان آب برایشان میبرند و غسل را به او یاد می‌دهند)

مرحوم مامقانی میفرمایند: ا قل مایفیده ذلک حُسنه

استاد: آیا کمک امام7 به شخصی نشانه خوبی آن شخص یا از خوبی معِین است؟ خود امام صادق7 فرمودند: خَیْرُ الْمُسْلِمِینَ مَنْ وَصَلَ وَ أَعَانَ وَ نَفَعَ

فرزند مرحوم مامقانی هم در تایید اعتبار بشیر به پدر خویش میگوید، روایت نقل شده در سندش محمد بن سنان است و شما محمد بن سنان را ثقه دانستید، پس ا ین روایت مدح بشیر است « تکون حجة علیه لابد مِن عَده من الحسان »

استاد: ولی بنده نتوانستم به استناد ا ین مطالب حَسن بودن و اعتبار بشیر را ثابت کنم مگرکسی با توجه به مطالب مامقانی ایشان را به مرحله حُسن برساند (ومانعی از ناحیه راویان دیگر در سند نباشد) در اینصورت روایت مشکلی ندارد.

روایتی دیگر:

الْفَضْلُ عَنِ ابْنِ أَسْبَاطٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْجَهْمِ قَالَ سَأَلَ رَجُلٌ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنِ الْفَرَجِ فَقَالَ لِی مَا تُرِیدُ الْإِکْثَارَ أَوْ أُجْمِلُ لَکَ فَقُلْتُ أُرِیدُ تُجْمِلُهُ لِی فَقَالَ إِذَا تَحَرَّکَتْ رَایَاتُ قَیْسٍ بِمِصْرَ وَ رَایَاتُ کِنْدَةَ بِخُرَاسَانَ أَوْ ذَکَرَ غَیْرَ کِنْدَةَ [6]

آیا این روایت دلالت بر اصل ظهور خراسانی و ارتباطی با علائم ظهور مهدی4 دارد؟

سؤال از فرج است، فراز و نشیب هائی در تاریخ شیعه بوده که اگر به کسی کافر می گفتند برایش آسانتر بود تا به او شیعه گویند. در سال 407 در افریقا وارد شدند (طبق نقل ابن اثیر) و جمیع شیعیان را حتی آنان که به مسجد پناهنده شدند قتل عام کردند. سخت ترین فشار‌ها را سلفی‌ها به شیخ مفید در بغداد وارد کردند، نامه امام زمان4 را به شیخ مفید ببینید حضرت میفرماید: ا ین آ تش را ا موی‌ها بپا کرده ا ند برای اینکه شما را مستاصل کنند، وارد درگیریها نشوید.

آقازاده مرحوم شرف الدین برای بنده تعریف میکرد که وقتی رژیم اشغالگر به جنوب لبنان حمله کرد آشپزخا نه های آنها تا 6 ماه ازکتابخانه های جنوب لبنان به عنوان سوخت استفاده میکردند.

در روایات داریم دو دفعه (سالهای 70 و 150) بنا بود فرج حاصل شود ولی خداوند تاخیر   ا نداخت آیا این فرج منظور ظهور امام زمان4 است؟ مسلما ظهور امام مهدی7 نمیباشد چون تولد آن حضرت 255 ق است، پس منطور از فرج، گشایش در امور و کاهش سختیها است.

پس این روایت هم دلالتی بر علائم ظهور و خراسانی ندارد.

جمع بندی:

ما ازبین این روایات فقط چند روایت داریم که تصریح بر خراسانی دارد که هیچکدام هم صحیح السند نبودند، ا ما ازطریق تواتر اجمالی (اگر به ا ین حد برسد) یا استفاضه میتوا نیم بگوئیم که در روایات به خراسانی اشاره شده است هر چند مشکل دلالت موجود است که آیا خراسانی؛ خراسانی علائم ظهور و یا خراسانی باعث سرنگونی عباسیان (هلاکوخان) و یا خراسانی باعث سقوط حکومت امویان (ابومسلم خراسانی) و یا همان سید ابن طاووس است؟ (هرکدام از احتمالات) بهرحال دلالت برای ما روشن نمیباشد.

وآخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمین


[1]. خلاصة الاقوال، ص78، شماره 152.

[2]. رجال ا بن داود ا بن داوود الحلی ص 57

[3]. تنقیح المقال، ج12، ص365.

[4]. بحارالانوار، ج‏47، ص 36 ح35

[5]. معجم رجال الحدیث ج 3 ص 323 ضمنا در همین روایت است که دعای معروف ماه رجب را امام صادق (ع) به زید شحام تعلیم فرمودند. البته ا ین دعا به خاطر ضعف سندی به جهت مساله تسامح زیر سوال نمیرود.

[6]. ارشاد ص360 ؛ غیبة طوسی ص 448 ؛ بحارالانوار، ج‏52، ص 214 ح68 ؛ معجم ج 5 ص 406 ؛ هیچ مصدر عامی هم نقل نکرده است