مسارعین

اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی مِنْ الْمُسَارِعِینَ إِلَیْهِ فِی قَضَاءِ حَوَائِجِهِ

سید خراسانی (9)

بحث ما در روایات خراسانی است. با نقل دو روایت از مختصر اثبات الرجعة فضل بن شاذان (متوفای 260) به ا ین بحث خاتمه میدهیم. (هر چند سال گذشته راجع به کتاب و روایات مختصر اثبات الرجعة بحث کردیم)

حدثنا محمد بن أ بی عمیر، قال: حدثنا جمیل بن دراج، قال: حدثنا زرارة بن أعین، عن أ بی عبدالله7، قال: ا ستعیذوا بالله من شرالسفیانی و الدجال و غیرهما من أصحاب الفتن… ثم یخرج الجرهمی من بلاد الشام و یخرج القحطانی من بلاد الیمن و لکل واحد مِن هولاء شوکة عظیمة فی ولایتهم و یغلب علی اهلها الظلم و الفتنة منهم فبینا هم کذلک یخرج علیهم السمرقندی من خراسان مع الرایات السود و السفیانی مِن الوادی الیابس مِن أودیة الشام و هو من ولد عتبه ا بن ا بی سفیان و هذا الملعون یُظهر الزهد قبل خروجه…

شاهد در « یخرج علیهم السمرقندی من خراسان مع الرایات السود » است که این روایت را جزء روایات خراسانی قرار میدهد.

بررسی روایت:

اولا: این کتاب وجاده (پیدا شده) است یعنی طریقی به کتاب و مولف نیست و با توجه به فرمایشات آقا بزرگ تهرانی این کتاب غامض است، حال اگر ثابت شود کتاب در دسترس مردم بوده (تا از وجاده بودن خارج شود) و مشکل غامض بودن آن نیز حل شود، روایت مشکل سندی ندارد.

ثانیا: از لحاظ دلالت چگونه قابل تطبیق است، شخص سمرقندی که از خراسان خارج میشود چه کسی است؟ آیا ا بو مسلم خراسانی است یا احتمالات دیگری که در خراسانی داده شده است؟ (البته احتمال سید ابن طاووس به عنوان خراسانی منتفی است)

ثالثا: متن با متون دیگر نمی سازد چون در ادامه روایت این گونه آمده است که یمانی، سفیانی را شکست می دهد و بعد از اینکه سفیانی و پسرش را در رودخانه لو(نام رودخا نه ای) قطعه قطعه می کند، ثم یعیش فی سلطنته فارغا من الاعداء ثلاثین سنة، ثم یفوض الملک بابنه السعید و یأوی مکه و ینتظر ظهور قائمنا7 حتی یتوفی فیبقی ابنه بعد وفاة أبیه فی ملکه و سلطانه قریبا من أربعین سنة و هما یرجعان إلی الدنیا بدعاء قائمنا7

یمانی که در ا ین روایت نقل میشود آن است که 70 سال قبل ظهور میاید و ا ین مساله با روایات دیگر سازگاری ندارد.

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

سید خراسانی (8)

بحث ما در روایات خراسانی است. روایتی از دلائل الامامة محمد بن جریر الطبری (الشیعی) نقل کردیم که ایشان سلسله سند را اینگونه ذکر میکند:

بإسناده اخبرنی ابوالحسین محمد بن هارون عن الحسن بن علی بن فضال، عن عبد الله الکنانی، عن موسى بن بکر، قال: حدثنی بشیر النبال، قال: کنت عند أبی عبد الله

در بررسی سندی، محمد بن هارون موسی را بررسی کردیم و ا مروز بشیر نبال که سلسله سند به ایشان منتهی میشود؛ ارزیابی میکنیم.

بشیر نبال:

الف: اسم بشیر نبال در رجال شیخ طوسی آمده است. شیخ، گاهی ایشان را از اصحاب امام باقر7 و گاهی از اصحاب امام صادق7 میداند.(نکته ای که در رجال شیخ طوسی باید به آن توجه کرد این است که ملاک شیخ هم عصر بودن ا فراد با ا مام معصوم است، لذا ا بن زیاد را از اصحاب امام حسین7 و یا زیاد ا بن ا بیه، از اصحاب امام علی7 میدا ند و این دلیل وثاقت آنها نیست مگر اینکه تصریح به وثاقت نماید.)

ب: مرحوم کشی حدیثی را که در طریق آن محمد بن سنان و صالح بن ا بی حماد است، از بشیر نبال نقل میکند. علامه حلی در بحث سندی این روایت میفرماید: « لیس صریحاً فی تعدیله و أنا فی روایته متوقف »[1] (من در روایت بشیر توقف میکنم)

مرحوم مامقانی به علامه اشکال می‌کند که اگر شما توقف در روایت وی میکنید پس چرا اسم ایشان را در قسمت اول کتاب خلاصة الاقوال خویش میاورید؟ (چون روش علامه در خلاصة الاقوال اینگونه است که عدول را در قسمت اول و ضعاف را در قسمت دوم کتاب خود بیان میکند.)

استاد: اگر چه روش علامه بر همین مبناست ولی علامه تصریح بر خلاف روش دارد بنا برا ین ظاهرا اشکال مامقانی وارد نباشد.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

سید خراسانی (7)

بحث ما راجع به بررسی روایات خراسانی است. در جلسات قبل چند روایت را از لحاظ سندی و دلالی راجع به خراسانی ارزیابی کردیم، اکنون نوبت به استقراء روایات دیگر می رسد.

روایت دیگر: (این روایت را سال گذشته بیان کردیم بنابر این گذرا مرور می کنیم)

[إقبال الأعمال‏] وَجَدْتُ فِی کِتَابِ الْمَلَاحِمِ لِلْبَطَائِنِیِّ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ قَالَ قَالَ اللَّهُ أَجَلُّ وَ أَکْرَمُ وَ أَعْظَمُ مِنْ أَنْ یَتْرُکَ الْأَرْضَ بِلَا إِمَامٍ عَادِلٍ قَالَ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ فَأَخْبِرْنِی بِمَا أَسْتَرِیحُ إِلَیْهِ قَالَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ لَیْسَ یَرَى أُمَّةُ مُحَمَّدٍ فَرَجاً أَبَداً مَا دَامَ لِوُلْدِ بَنِی فُلَانٍ مُلْکٌ حَتَّى یَنْقَرِضَ مُلْکُهُمْ فَإِذَا انْقَرَضَ مُلْکُهُمْ أَتَاحَ اللَّهُ لِأُمَّةِ مُحَمَّدٍ بِرَجُلٍ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتَ یُشِیرُ بِالتُّقَى وَ یَعْمَلُ بِالْهُدَى وَ لَا یَأْخُذُ فِی حُکْمِهِ الرِّشَا وَ اللَّهِ إِنِّی لَأَعْرِفُهُ بِاسْمِهِ وَ اسْمِ أَبِیهِ ثُمَّ یَأْتِینَا الْغَلِیظُ الْقَصَرَةِ ذُو الْخَالِ وَ الشَّامَتَیْنِ الْقَائِدُ الْعَادِلُ الْحَافِظُ لِمَا اسْتُودِعَ یَمْلَأُهَا عَدْلًا وَ قِسْطاً کَمَا مَلَأَهَا الْفُجَّارُ جَوْراً وَ ظُلْماً

سید ابن طاووس در اقبال (ص 599) روایت را از ملاحم بطائنی نقل میکند. روایت، علائم خراسانی را ذکر می کند. هرچند نامی از خراسانی در روایت نیامده است؛ ولی با توجه به عبارت «حَتَّى یَنْقَرِضَ مُلْکُهُمْ» منظور انقراض ملک عباسیان به دست خراسانی است. روایت مذکور را مرحوم مجلسی در بحارالانوار (ج52 ص 269) از اقبال و اثبات الهداة (ج3 ص 581) هم از بحار الانوار نقل میکند.

الذریعة آقا بزرگ الطهرانی (ج 22 ص 188) بیش از 20 کتاب به نام ملاحم از شیعه نام میبرد.

یکی از این ملاحم، ملاحم بطائنی است و او کسی جز حسن بن علی بن أبی حمزه بطائنی نمی‌باشد. مرحوم ابن طاووس طبق بیان الذریعه در مورد ملاحم بطائنی میگوید {وهی نسخة عتیقة فی خزانة مشهد الکاظم علیه السلام}

موافقین ۰ مخالفین ۰

سید خراسانی (6)

سخن راجع به روایات خراسانی است. بحث ما در روایتی است که الغیبه نعمانی (الغیبه نعمانی ص 282 باب 14 ح55 ) به سند خودش از امام صادق7 از امیرالمومنین7 نقل میکند. در جلسه قبل گفتیم این روایت ؛ یکی از دلایل کسانی است که خراسانی را از علائم ظهوردانسته و روایت را جزو روایات خراسانی میدانند.

بررسی سندی روایت:

[الغیبة للنعمانی‏] عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ عَنْ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ مُوسَى (علوی) عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ (انصاری) عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَلَاءِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِمَا السَّلَامُ أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع

ما در بررسی سندی به إِبْرَاهِیمَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَلَاءِ، که سند به وی منتهی می‌شود اکتفا میکنیم. علامه حلی از ابن غضائری نقل میکند:

قال ابن الغضائری: لا نعرفه الا بما ینسب إلیه عبد الله بن محمد البلَوى، وینسب إلى أبیه عبید الله بن العلاء عمارة بن زید، وما یسند إلیه (اعتماد نمی‌کند به او) الا الفاسد المتهافت، قال: وأظنه اسما موضوعا على غیر واحد. أقول (علامه حلی): وهذا لا اعتمد على روایته، لوجود طعن هذا الشیخ فیه، مع انی لم اقف له على تعدیل من غیره (کسی را نیافتم که إِبْرَاهِیمَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَلَاءِ را تعدیل نماید.. ) [1]

جزائری در حاوی نقل میکند:

الرجل مجهول الحال و طعن ابن الغضائری قد عرفت حاله غیر مره (ابراهیم بن عبدالله مجهول حال است هرچند کتاب ابن غضائری را قبول ندارم)

وحید بهبهانی در تعلیقه خود بر منهج المقال از قول سعد بن عبدالله نقل می‌کند:

قال سعد بن عبد الله أدرک الرضا (ع ) ولم یسمع منه فترک لذلک روایته [2]

سعد گوید: ابراهیم بن عبدالله امام رضا7 را درک کرده ولی روایتی ازامام نقل نکرده، به همین جهت روایتش ترک میشود.آری راوی که معاصر امام7 باشد ولی روایتی از امام نقل نکند این راوی مشکل دارد (ریگی در کفشش است.)

موافقین ۰ مخالفین ۰

سید خراسانی (5)

بحث ما راجع به بررسی روایات خراسانی بود. اولین روایت که مطرح کردیم روایت مفصل الغیبة نعمانی (ص 262 باب 14 ح 13) بود که با وجود حسن بن علی بن ابی حمزه بطائنی در سند راویان، روایت از لحاظ سندی مشکل داشت.

اما در مورد دلالت روایت که منطور از خراسانی کیست؟

احتمال اول: منظور از خراسانی، ابو مسلم خراسانی است که مذموم میباشد.مرحوم نمازی به نقل از حدیقه الشیعة بیان میدارد، که مقدس اردبیلی روایتی از امام رضا7 به سند صحیح در مذمت ابو مسلم خراسانی نقل میکند:

ابو مسلم الخراسانی: مذموم. ففی حدیقة الشیعة ط جدید اسلامیة ص 556 بسند صحیح روى عن الرضا صلوات الله وسلامه علیه روایة فی ذمه و أن اسمه (خراسانی) فی صحیفة أعدائهم (دشمنان اهل بیت)، و کذب الإمامَ (تکذیب کرده امام را) مَن یقول: إنه (خراسانی) من الشیعة. و قال علیه السلام: إنه کان شدید العناد علینا و على شیعتنا، فمَن أحبه فقد أبغضنا، و مَن قبل منه فقد ردّ علینا، و مَن مدحه فقد ذمنا. یا بن أبی عمیر من أراد أن یکون من شیعتنا فلیبرأ منه (برائت از خراسانی جوید)، ومن لم یبرأ منه فلیس منا ونحن منه براء فی الدنیا و الآخرة.[1]

مرحوم مجلسی هم روایت امام صادق7 را در این زمینه از کافی شریف نقل می‌کند و سپس این روایت را می پذیرد.

20- کا، [الکافی‏] مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی هَاشِمٍ عَنِ الْفَضْلِ الْکَاتِبِ قَالَ کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فَأَتَاهُ کِتَابُ أَبِی مُسْلِمٍ (نامه) فَقَالَ (امام 7) لَیْسَ لِکِتَابِکَ جَوَابٌ اخْرُجْ عَنَّا فَجَعَلْنَا یُسَارُّ بَعْضُنَا بَعْضاً (با توجه به عکس العمل امام7 اطرافیان شروع به درگوشی گفتن کردند) فقال (امام)‌ای شَیْ‏ءٍ تُسَارُّونَ یَا فَضْلُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ ذِکْرُهُ لَا یَعْجَلُ لِعَجَلَةِ الْعِبَادِ وَ لَإِزَالَةُ جَبَلٍ عَنْ مَوْضِعِهِ أَیْسَرُ (آسانتر) مِنْ زَوَالِ مُلْکٍ لَمْ یَنْقَضِ أَجَلُهُ ثُمَّ قَالَ إِنَّ فُلَانَ بْنَ فُلَانٍ حَتَّى بَلَغَ السَّابِعَ مِنْ وُلْدِ فُلَانٍ قُلْتُ فَمَا الْعَلَامَةُ فِیمَا بَیْنَنَا وَ بَیْنَکَ جُعِلْتُ فِدَاکَ قَالَ لَا تَبْرَحِ الْأَرْضَ یَا فَضْلُ (از جای خود حرکت مکن) حَتَّى یَخْرُجَ السُّفْیَانِیُّ فَإِذَا خَرَجَ السُّفْیَانِیُّ فَأَجِیبُوا إِلَیْنَا یَقُولُهَا ثَلَاثاً وَ هُوَ (سفیانی) مِنَ الْمَحْتُوم‏ [2]        

             

مرحوم مجلسی ذیل روایت توضیحاتی دارد. ضمن بحث سندی روایت را موثقه می‌داند و مراد از ابو مسلم مذکور در روایت را، ابو مسلم مروزی میداند. عبارت « فَجَعَلْنَا یُسَارُّ بَعْضُنَا بَعْضاً » (در گوشی صحبت کردن افراد را یک نوع اعتراض از طرف آنان به کار امام میداند که چرا امام نامه را نمی‌پذیرد؛ بیان « حَتَّى بَلَغَ السَّابِعَ مِنْ وُلْدِ فُلَانٍ » حاکی از این است که 7 نفر ازفرزندان بنی عباس باید روی کار بیایند و بعد از آمدنشان، حکومتشان منقرض شود، در حالی‌که هنوز حکومتشان نیامده بود و بیّن أن ملک هولاء (عباسیان) مقدم علی خروج القائم فکیف یخرج و لم ینقض ملک هولاء وهذا بدء ملکهم و هو (خروج سفیانی ) من المحتوم الذی لا بداء فیه

از این روایت هم استفاده می‌شود که خراسانی مذموم است و اگر مراد از خراسانی ابو مسلم باشد ائمه طاهرین هم نسبت به او نظر مثبتی نداشتند.

موافقین ۰ مخالفین ۰

سید خراسانی (4)

بحث ما درباره بررسی روایات خراسانی از حیث سند ودلالت بود. عمده روایت دراین مبحث، روایت نعمانی بود که ما به تفصیل روایت را خواندیم ومعلوم شد که علائم دیگری هم غیر از خراسانی در این روایت وجود دارد که اگر ما این روایت را به دلیل مشکل سندی کنار بگذاریم مبتلا به اشکالات دیگری می‌شویم مگر اینکه ادله دیگری پیدا کنیم.

اگر ما از آن چند نفرموجود درسند روایت نعمانی اغماض کنیم از حسن بن علی بن ابی حمزه نمی توان اغماض کرد اینک به کلام برخی بزرگان درمورد این شخص اشاره می‌کنیم:

مرحوم کشی تصریح می‌فرماید که او کذاب است، ایشان به نقل از صاحب تفسیر عیاشی نقل می‌کند که ابن فضال نسبت به اوفرموده: کذاب ملعون.

مجددا از برخی از مشایخ خود تعبیر رجل سوء را درمورد اونقل می‌کند.

ابن غضائری: ضعیف فی نفسه.

حال دربرابر این تضعیفات آیا ما توثیقاتی داریم که بتوانیم مشکل را حل کنیم یا بتوانیم خود این تضعیفات را زیر سوال ببریم؟ به عبارتی یا مقتضی را از بین ببریم ویا اینکه آنها را مبتلا به مانع ومعارض نمائیم؟

برخی در هردو جهت وارد بحث شده‌اند، هم مقتضی را زیر سوال برده اندوهم در مقابل ادله‌ای برتوثیقش بیان نموده اند:

موافقین ۰ مخالفین ۰

سید خراسانی (3)

بحث ما درباره خراسانی بود، اصرار ما در بررسی سندی این روایت بدین جهت است که روایت مطالب دیگری را نیز در بر دارد که اگر ما نتوانیم این روایت را تقویت کنیم یک سری مطالب دیگر از قبیل سایرعلامات که در این روایت آمده آنها هم زیر سوال می‌رود، مشروط به اینکه درسایر روایات ذکرنشده باشند، اما اگر این علامات در روایات دیگر وجود داشته باشد، این روایت ضعیف السند هم که باشد می‌تواند به عنوان موید از آن استفاده کرد.

این روایت، انصافا روایت پر باری است که به بخشهائی از آن اشاره می‌شود:

إِذَا رَأَیْتُمْ نَاراً مِنَ الْمَشْرِقِ شِبْهَ الْهَرَوِیِّ الْعَظِیمِ تَطْلُعُ ثَلَاثَةَ أَیَّامٍ أَوْ سَبْعَةً فَتَوَقَّعُوا فَرَجَ آلِ مُحَمَّدٍ ع إِنْ شَاءَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ ثُمَّ قَالَ الصَّیْحَةُ لَا تَکُونُ إِلَّا فِی شَهْرِ رَمَضَانَ شَهْرِ اللَّهِ وَ هِیَ صَیْحَةُ جَبْرَئِیلَ إِلَى هَذَا الْخَلْقِ ثُمَّ قَالَ یُنَادِی مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ بِاسْمِ الْقَائِمِ ع فَیَسْمَعُ مَنْ بِالْمَشْرِقِ وَ مَنْ بِالْمَغْرِبِ لَا یَبْقَى رَاقِدٌ إِلَّا اسْتَیْقَظَ وَ لَا قَائِمٌ إِلَّا قَعَدَ وَ لَا قَاعِدٌ إِلَّا قَامَ عَلَى رِجْلَیْهِ فَزَعاً مِنْ ذَلِکَ الصَّوْتِ فَرَحِمَ اللَّهُ مَنِ اعْتَبَرَ بِذَلِکَ الصَّوْتِ فَأَجَابَ فَإِنَّ الصَّوْتَ الْأَوَّلَ هُوَ صَوْتُ جَبْرَئِیلَ الرُّوحِ الْأَمِینِ وَ قَالَ ع الصَّوْتُ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ فِی لَیْلَةِ جُمُعَةٍ لَیْلَةِ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِینَ

یکی از علامات که در روایت به آن اشاره شده آتشی در مشرق است که سه روز یا یک هفته ادامه دارد، و آتش عظیمی است که هرگاه آنرا دیدید منتظر فرج آل محمد صلی الله محمد وآله باشید، البته آنچه که در روایت وجود دارد کلمه فرج است نه ظهور، ولی به قرینه روایات دیگر می‌توان فهمید که مراد از آن، همان ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه است. خلاصه این آتشی که از سمت مشرق ظاهر می‌شود رابطه تنگاتنگی با ظهور امام دارد، البته یک «ان شاءاللهی» هم درروایت ذکر فرموده‌اند که گاهی برای تبرک گفته می‌شود و گاهی معنای تعلیق دارد.

موافقین ۰ مخالفین ۰

سید خراسانی (2)

آیا خراسانی از علائم ظهور است یا خیر؟ومنظور از آن چه کسی است؟ آیا مراد ابو مسلم خراسانی یا مرحوم سید ابن طاووس است؛ یا مقصود شخصی است که قبل از ظهور امام می‌آید؟ اصولا آیا او دارای چهره مثبتی است یاخیر؟ آیا روایات وارده در این این زمینه از نظر سند مورد تایید است یا خیر؟

احساس می‌شود افراط وتفریطی درمساله وجود دارد. برخی خراسانی را آنقدر مثبت وجدی گرفته‌اند که می‌گویند اوجزء فرماندهان است و برخی از فتوحات عملیات‌ و جنگ‌ها را حضرت به دست او انجام می‌دهند، درمقابل برخی دیگر می‌گویند ماتنها دو روایت داریم که هر دوی آنها مشکل دارند، ما باید اولاً ببینیم در این مبحث، چند روایت وجود دارد و از آنها چه مطلبی استفاده می‌شود، و آیا آنها اعتبار سندی دارند یاخیر؟ واگر این روایات به حد استفاضه رسید آیا مجددا نیاز به بررسی سندی خواهیم داشت یا خیر؟ که دراینصورت باید بررسی شودآیا اصل خراسانی به حد تواتریا استفاضه رسیده یا ویژگیهای آن؟

موافقین ۰ مخالفین ۰

سید خراسانی (1)

یکی از عناوینی که درمباحث مهدویت مطرح است خراسانی است. راجع به این شخص اقوالی دربین علماءوجوددارد که به آنها اشاره می‌شود:

برخی می‌گویند، خراسانی همان ابو مسلم است که انقراض امویین به دست او بود و یک جریان تاریخی مربوط به گذشته است.

برخی دیگر می‌گویند، خراسانی یکی از سادات بنی هاشم واز یاران امام زمان از ایران است ونیرو می‌فرستد به یاری امام زمان و در اسطخر با امام ملاقات می‌کند، وبالاخره او از یاران وفرماندهان شاخص دردوران ظهورامام است.

برخی دیگرهمچون ابن طاووس روایات خراسانی را بر خود تطبیق می‌دهند ومی گویدخراسانی من هستم؟!

این عده مستند و دلیلی که بتوان به آن اعتماد کرد، ندارند. البته روایاتی داریم که در قرب ظهور حضرت مهدی، ایران، پایگاه قوی فرهنگی وزمینه ساز برای حکومت حضرت است، که ما در کتاب چشم انداز ونشانه های از دولت موعود آنها را نقل کرده‌ایم، لکن این تفصیلات ازقبیل حرکت نیروهای نظامی به فرماندهی خراسانی واعزام نیرو وملاقات با امام، اینها تفصیلاتی است که نیاز به ادله محکم دارد.

ما قبل از نقل کلمات نگاهی به روایات می‌کنیم تا سخنان رجما بالغیب نباشد، و ببینیم آیا روایاتی در این زمینه هست یا خیر؟ و از این روایات چه به دست می‌آید؟ آیا از خراسانی به عنوان یک چهره مثبت درروایات یاد شده ویا تنها یکی ازعلامات است؟ وهمچنین ببینیم سایر تفصیلات فقط در کتب عامه است یا در منابع ما هم بیان شده است؟

موافقین ۰ مخالفین ۰

عَقَبه اوّل: سَکَراتِ مَوْت و شدّتِ جان کندن است‌

« وَ جاءَتْ سَکْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذلِکَ ما کُنْتَ مِنهُ تَحیدُ »(1)


و این عقبه‌ای است بسیار دشوار زیرا که شدائد و سختی‌ها از هر طرف به مُحْتَضَر رو می‌کند؛ از طرفی شدّت مرض و درد و بسته شدن زبان و رفتن قُوا از اندام، از طرف دیگر گریستن اهل و عِیال و وداع آن‌ها با او، و غم یتیمی و بی‌کس شدن بچه‌های خود، از طرف دیگر غم جدا شدن از مال و منزل و املاک و اندوخته‌ها و چیزهای نفیس خود که عمر عزیز خود را صرف آن‌ها کرده و به وسیله‌های زیاد آن‌ها را تحصیل نموده، بلکه بسا شده که بسیاری از آن‌ها مال مردم بوده و به ظلم و غصب، آن‌ها را مالک شده و آنکه چقدر حقوق بر اموال او تعلّق گرفته و نداده، حالا ملتفت خرابی‌های کار خود شده که کار گذشته و راه اصلاح آنها بسته شده؛


فَکانَ کَما قالَ اَمیرُ المُؤمنین‌علیه السلام 
«یَتَذَکَّرُ اَموالاً جَمَعَها اَغْمَضَ فی مَطالِبِها وَ اَخَذَها مِنْ مُصَرَّحاتِها وَ مُشْتَبِهاتِها قَد لَزِمَتْهُ تَبِعاتُ جَمْعِها وَ اَشْرَفَ عَلی فِراقِها تَبْقی لِمَنْ وَرائَهُ یَنْعَمُونَ فیها(2) وَ یَتَمَتَّعُونَ بِها فَیَکُونُ المَهْنَأُ(3) لِغَیْرِهِ وَ اِلْعِبْ‌ءُ عَلی ظَهْرِه .(4)


و از طرفی هَوْلِ ورود به نَشْأِه‌ای که غیر از این نَشْأه است و چشمش می‌بیند چیزهایی را که پیش از این نمی‌دید؛


«... فَکَشَفْنا عَنْکَ غِطائَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدید»(5).


می‌بیند حضرت رسول و اهل بیت طهارت - صلوات اللَّه علیهم - و ملائکه رحمت و ملائکه غضب را حاضر شده‌اند تا درباره او چه حکم شود و چه سفارش نمایند؟ و از طرف دیگر ابلیس و اعوان او برای آنکه او را به شکّ اندازند جمع شده‌اند و می‌خواهند کاری کنند که ایمان او از او گرفته شود و بی ایمان از دنیا بیرون رود، و از طرفی هَوْلِ آمدنِ مَلَکُ الْمَوْت که آیا به‌چه هیئت خواهد بود و به چه نحو جان او را قبض خواهد نمود؛ الی غیر ذلک.


«قالَ اَمیرُالْمُؤمِنینَ‌علیه السلام: فَاجْتَمَعَتْ عَلَیْهِ سَکَراتُ الْمَوْتِ فَغَیرُ مَوْصُوفٍ ما نَزَلَ بِه (6).


شیخ کلینی رحمه الله روایت کرده از حضرت صادق علیه السلام که حضرت امیرالمؤمنین‌علیه السلام را درد چشمی عارض شد، حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم به عیادت آن حضرت تشریف برد، دید او را که صیحه و فریاد می‌کشد.


فرمود که: آیا این صیحه از جزع و بی‌تابی است یا از شدّت درد است؟


امیرالمؤمنین علیه السلام عرض کرد: یا رسول اللَّه! من هنوز دردی نکشیدم که سخت‌تر از این درد باشد.


فرمود: یا علی! چون مَلَکُ الْمَوْت نازل شود به جهت قبض روح کافر با خود بیاورد سیخی از آتش، پس بیرون کشد روح او را با آن سیخ! پس صیحه کشد جهنم!


حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام چون این را شنید برخاست و نشست و گفت: یا رسول اللَّه! اعاده فرما بر من این حدیث را، زیرا که دردِ مرا فراموشی داد.


پس گفت: آیا از امت شما کسی به این نحو قبض روح می‌شود؟


فرمود: بلی حاکمی که جَوْر کند، و کسی که مال یتیم را به ظلم و ستم بخورد، و کسی که شهادت دروغ دهد(7).

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

(12)تفاوت سفیانی و دجال - درس خارج مهدویت ـ‌ آیت الله طبسی

استاد: ما تابع نصوص و روایات هستیم و بر همین اساس، حتمیت دجال را نپذیرفتیم هرچند قائل به حتمیت سفیانی شدیم، لذا این گونه انطباق صحیح نمی باشد، البته خود مرحوم صدر هم از این نظر[یکی بودن دجال و سفیانی] بر می‌گردد و آنرا به عنوان یک احتمال مطرح می‌کند. [ إلا أن هذا لا یکاد یصح…] و جهت آن را فروق واضحه بین دجال و سفیانی در روایات می‌داند که یکی بودن دجال و سفیانی را منتفی می‌کند.ایشان هفت تفاوت را بین این دو جریان ذکر می‌کند که عبارتند از:

تفاوت های سفیانی و دجال:

«یکون الفرق بینهما أوضح و أصرح و التعدد أبین:

اولاً: ان الدجال یفترض فیه طول العمر، دون السفیانی

[راجع به دجال طولانی بودن عمر او فرض شده است بر خلاف سفیانی، حتی اهل سنت قائلند که دجال از زمان پیامبر اکرم (ص) تا کنون زنده است و ما در مقام احتجاج با اهل سنت که منکر طولانی بودن عمر امام زمان4 می‌باشند، (از این اعتقاد آن‌ها) بااهل سنت محاجه می‌کنیم]

ثانیاً: ان الدجال یدعی بابن صائد و السفیانی یدعی بعثمان بن عنبسه.

[دجال و سفیانی هر کدام اسمی جداگانه برای آن‌ها گفته اند]

ثالثاً: ان السفیانی من أولاد أبی سفیان دون الدجال

[سفیانی از نوادگان ابوسفیان است در حالی که دجال چنین نمی باشد]

رابعاً: ان الدجال یدعی الربوبیة، دون السفیانی

[دجال ادعای ربوبت می‌کند ولی

موافقین ۰ مخالفین ۰

(11)سفیانی از اختصاصات شیعه و یا فریقین؟ - درس خارج مهدویت ـ‌ آیت الله طبسی

مطلب دوم: روایات سفیانی از اختصاصات شیعه و یا فریقین؟

آیا سفیانی و علامیت او ازاختصاصات شیعه است، صراحت فرمایش بعضی از معاصرین همین است که اصلا روایات سفیانی از اختصاصات شیعه است و در کتب دست اول اهل سنت نیامده است و من واقعا از این بزرگوار در شگفتم.

بیان مرحوم صدر در اختصاص روایات سفیانی به منابع شیعی:

«و قد اختصت به المصادر الامامیة، و لیس له فی المصادرالاولی للعامة‌ای اثر…و لعل فیه تعویضاً عن فکرة الدجال الذی اختص به العامة أو کادوا، لمبررات معینة ستأتی الاشارة الیها و الاخبار عنه فی المصادر الامامیة» [4]

سفیانی از اختصاصات منابع شیعی است و در منابع اولیه اهل سنت نیامده است [ایشان، نیامدن روایات سفیانی در کتب عامه را مسلم گرفته و سپس در صدد توجیه این که چرا در کتب اهل سنت از سفیانی بحث نشده، بر می‌آیند و می‌فرمایند] شاید به خاطر این که از دجال مفصل بحث کرده‌اند، لذا دجال جایگزین سفیانی شده است.

حرف اول و دوم ایشان به نظر ما صحیح نیست، کتب دست اول اهل سنت از روایات سفیانی خالی نبوده و از اختصاصات شیعه هم نمی باشد، راجع به جریان یمانی امکان دارد که بعضی چنین نظری را داشته باشند و آن را از اختصاصات شیعه بدانند، ولی روایات سفیانی از مشترکات است و در کتب دست اول اهل سنت آمده است و اما این که فرمودند: جریان دجال از اختصاصات اهل سنت است، این هم درست نیست بلکه در کتب شیعه هم آمده است هرچند به گستردگی روایات اهل سنت نیامده است. پس روایات سفیانی

موافقین ۰ مخالفین ۰