روایات دال بر متعدد بودن سفیانی:

روایت اول:

«ابن حماد: حدثنا رشدین، عن لیث (وی مشکل دارد و ما قبلا بحث کرده ایم) عمن حدثه، عن تبیع قال: إذا کانت هدة بالشام قبل البیداء، فلا بیداء ولا سفیانی، قال اللیث: کانت الهدة بطبریة فاستیقظت لها بالفسطاط وتخلع لها أجنحة، فإذا هی لیلة طبریة» [1]

تبیع میگوید: موقعى که در شهر شام زلزله و خرابی، قبل از بیداء، ایجاد شود بیداء و سفیانى باقى نمی ماند. لیث می گوید: این خرابى و سرو صدا در طبریه خواهد بود که (اهل) شهر فسطاط مصر بیدار می شوند و بالکن ها ی ساختمان ها کنده مى‏شود، این حال شب طبریه است.

مفاد این نص آن است که سفیانی آمده است و برنامه او تمام شده است.

روایت دوم:

«حدثنا الحکم بن نافع، عن جراح، عن أرطأة قال ولم یسنده إلى النبی6 فی زمان السفیانی الثانی تکون الهدة حتى یظن کل قوم أنه قد خرب ما یلیهم» [2]

أرطاة میگوید: در زمان سفیانى دوم لرزه و صداى شدیدى بلند مى‏شود که هر گروهى گمان میکنند: چیزى در نزدیکی آنها خراب شده است.

روایت سوم:

«حدثنا رشدین بن أبی لهیعة، عن یزید بن أبی حبیب قال ولم یسنده أیضا: خروج السفیانی بعد تسع وثلاثین»[3]

یزید بن ابى حبیب روایت کرده و به رسول خدا نسبت نداده که فرمود: خروج سفیانى بعد از سى و نه است [معنای این جمله چیست؟ آیا خروج سفیانی در قرن اول یا دوم و یا سوم است؟]

روایت چهارم:

«وقال: قال ابن لهیعة: وأخبرنی عبد العزیز بن صالح، عن عکرمة، عن ابن عباس رضی الله عنه قال: إذا کان خروج السفیانی فی سبع وثلاثین کان ملکه ثمانیة وعشرین شهرا، وإن خرج فی تسع وثلاثین کان ملکه تسعة أشهر»[4]

ابن لهیعه از ابن عباس روایت کرده که گفت: اگر خروج سفیانى در سال (37) باشد سلطنت او (28) ماه خواهد بود و اگر خروج سفیانى در سال (39) باشد سلطنت او (9) ماه ادامه دارد.

این روایاتی است که معمولا ابن حماد نقل می‌کند، ما نیم نگاهی به تاریخ قیام های امویین و غیر امویین علیه عباسیان بیندازیم و درگیر یهای بعد از سقوط حکومت ننگین امویین که بین حکومت عباسیان و جریان اموی اتفاق افتاده را مطالعه کنیم، این جریان یک وجود سیاسی در آندلس داشت، حکومت آن‌ها قابلیت تعریف و تمجید ندارد که از آن‌ها تمجید کنند و ساخت مساجدشان را از روی خلوص نیت بدانند، این‌ها دینی نداشتند که خلوصی داشته باشند، اینها در خطبه هایشان روز جمعه، مولا امیرالمومنین را حتی به عنوان خلیفه چهارم هم ذکر نمی کردند و نام معاویه را به عنوان خلیفه چهارم می‌آوردند یک عده نواصبی بودند، این‌ها وقتی به آندلس رفتند، جریانی را در آن جا به راه انداختندکه باعث در گیری هائی بین عباسیان و امویین می‌شد، از این درگیری‌ها استفاده می‌شود که سفیانی که پیامبر به آمدن او خبر داده بود شخصی معروف و اصولاً چنین اعتقادی در بین مردم مشهور و جا افتاده بوده است لذا عده‌ای علیه عباسیان قیام کردند که یا خودشان را به این نام نامیدند و یا واقعا معروف به سفیانی بودند، مقریزی در خطط شام قیام چند سفیانی را نام می‌برد در جلد 1 صفحه 154 جریان قیام علی بن عبدالله بن خالد بن یزید بن معاویه بن ابوسفیان است، یکی از قیام های بنام سفیانی همین قیام است که در روایت هم آمده که قیام سفیانی از فرزند خالد است، این قیام در سال 195 در شام صورت گرفته است که مصادف با دوران حکومت امین عباسی بوده و این سفیانی معروف به ابن العمیطر بود. قیام دیگری بنام سفیانی اتفاق افتاد که پرچمدار آن سعید بن خالد اموی بود که این قیام بعداز قیام عمیطر است.

قیام سوم که مقریزی در صفحه 164 نقل می‌کند قیام مبرقع در شام سال 227 است. مقریزی در جلد دوم صفحه 185 راجع به سفیانی دیگری بنام عثمان بن ثقاله که در اردن قیام کرده است، بحث می‌کند، سه سفیانی اول در شام و سفیانی چهارم (عثمان بن ثقاله) هم در اردن که همان شام است با فاصله زمانی، قیام کرده است، عثمانی هم در سال 816 قیام کرده و ادعا کرد که سفیانی موعود من هستم، قیام وی بر علیه عباسیان نبود زیرا بساط حکومت عباسیان در سال 656 برچیده شد، پس، از این سنخ قیام‌ها و ادعاهای سفیانی بودن استفاده می‌شود که اصل سفیانی یک خبر مقبول و امر مسلم بین همه مسلمین بوده است.


[1]. معجم أحادیث الإمام المهدی7، ج2، ص249 /الفتن، ابن حماد، ص 67

[2]. همان

[3]. همان

[4]. همان