مطلب اول:علامیت وحتمیت سفیانی:

ظاهرا در علامیت و حتمیت سفیانی بحثی نیست، روایات متعددی داریم که ظهور سفیانی را از علائم حتمی ظهور امام می‌داند که فعلا به یک روایت با قطع نظر از سند آن، که در کتاب الغیبة نعمانی آمده، اشاره می‌کنم:

روایت الغیبة نعمانی درحتمیت سفیانی:

«أخْبَرَنَامُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ عَنِ الْفَزَارِیِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ یَسَارٍ عَنِ الْخَلِیلِ بْنِ رَاشِدٍ عَنِ الْبَطَائِنِیِّ قَالَ رَافَقْتُ أَبَا الْحَسَنِ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ ع مِنْ مَکَّةَ إِلَى الْمَدِینَةِ فَقَالَ یَوْماً لِی لَوْ أَنَّ أَهْلَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ خَرَجُوا عَلَى بَنِی الْعَبَّاسِ لَسُقِیَتِ الْأَرْضُ دِمَاءَهُمْ حَتَّى یَخْرُجَ السُّفْیَانِیُّ قُلْتُ لَهُ یَا سَیِّدِی أَمْرُهُ مِنَ الْمَحْتُومِ قَالَ مِنَ الْمَحْتُومِ ثُمَّ أَطْرَقَ ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ وَ قَالَ مُلْکُ بَنِی الْعَبَّاسِ مَکْرٌ وَ خَدْعٌ یَذْهَبُ حَتَّى لَمْ یَبْقَ مِنْهُ شَیْ‏ءٌ وَ یَتَجَدَّدُ حَتَّى یُقَالَ مَا مَرَّ بِهِ شَیْ‏ء» [1]

از بطائنى نقل مى‏کند که گفت: با حضرت امام موسى کاظم از مکه تا مدینه همسفر بودم. روزى آن حضرت بمن فرمود: اگر اهل آسمان و زمین‏علیه بنى عباس قیام کنند. بطورى که زمین از خون آنها سیراب شود، مادام که سفیانى خروج نکرده بى‏اثر است. عرضکردم: آقا، آمدن سفیانى حتمى است؟

فرمود: آرى حتمى است. آنگاه سر مبارک را پائین انداخت؛ و بعد سر برداشت و فرمود: دولت بنى عباس بر پایه حیله و نیرنگ قرار گرفته، این دولت طورى از میان خواهد رفت که اثرى از آن باقى نماند. آنگاه دوباره حکومت آنها تجدید مى‏شود بطورى که گوئى آسیبى بآن نرسیده است. [این بحثی است که حکومت عباسیان در آخرالزمان دوباره پا می‌گیرد و یا اشاره به همان فراز نشیبی است که از 132 تا 652 داشته پس بازگشت حکومت عباسیان در زمان ظهورامام اشاره به فراز و نشیب همان دوران است، ظاهرش این است که حکومتشان دوباره تشکیل می‌شود و امروزه بعضی از محققین بر این عقیده هستند]

روایت الغیبة نعمانی در امکان عدم حتمیت سفیانی:‏

البته روایتی از امام جواد نقل شده که طبق این روایت، ممکن است سفیانی از حتمیات نباشد و بدائی در آن حاصل شود:

«قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو هَاشِمٍ دَاوُدُ بْنُ الْقَاسِمِ الْجَعْفَرِیُّ قَالَ کُنَّا عِنْدَ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الرِّضَا ع فَجَرَى ذِکْرُ السُّفْیَانِیِّ وَ مَا جَاءَ فِی الرِّوَایَةِ مِنْ أَنَّ أَمْرَهُ مِنَ الْمَحْتُومِ فَقُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ ع هَلْ یَبْدُو لِلَّهِ فِی الْمَحْتُومِ قَالَ نَعَمْ قُلْنَا لَهُ فَنَخَافُ أَنْ یَبْدُوَ لِلَّهِ فِی الْقَائِمِ فَقَالَ إِنَّ الْقَائِمَ مِنَ الْمِیعَادِ وَ اللَّهُ لا یُخْلِفُ الْمِیعاد»[2]

ابو هاشم داود بن قاسم جعفرىّ گوید: «ما در محضر امام جواد بودیم و سخن از سفیانى به میان آمد و آنچه در روایات آمده که کار او از حتمیّات است، من به آن حضرت عرض کردم: آیا خدا را در امور حتمى بدائى پدید مى‏آید؟ فرمود: آرى، به آن حضرت عرض کردیم: پس با این ترتیب ما مى‏ترسیم که در مورد قائم نیز خدا را بدائى حاصل شود، فرمود: همانا قائم از میعاد است، و خداوند خلاف وعده خود رفتار نمى‏کند. [بدا منظور برگشتن نظر خداوند نمی باشد چون لازمه آن العیاذبالله جهل خداوند است، بلکه بدا یعنی ابداء، یعنی قضیه به گونه‌ای اظهار شده ولی اراده او چیز دیگر است بحث بدا در اعتقادات است و بعضی بدا را به معنای تغییر سرنوشت گویند که نتیجه آن تغییر دادن راه و یا انجام پاره‌ای از کارها است، مثلا اراده خدا تعلق گرفته بر اینکه فلانی هنگام عبور از خیابان تصادف کند ولی بر اثر صدقه دادن و یا از طرف او صدقه دادن، بلا از او دفع می‌شود و این یکی از مصادیق بدااست، خود سوال از امام7 این را می‌رساند که سفیانی نزد همه از حتمیات و مرتکزات بوده است]

بیان علامه مجلسی در توجیه روایت امام جواد:

علامه مجلسی ذیل روایت بیانی دارد که این بیان در چارچوب حتمیت سفیانی دور می‌زند، ایشان با حفظ این معنا که سفیانی از علائم حتمی است، روایت را توجیه می‌کند:

«بیان لعل للمحتوم معان یمکن البداء فی بعضها و قوله من المیعاد إشارة إلى أنه لا یمکن البداء فیه لقوله تعالى إِنَّ اللَّهَ لا یُخْلِفُ الْمِیعادَ. و الحاصل أن هذا شی‏ء وعد الله رسوله و أهل بیته لصبرهم على المکاره التی وصلت إلیهم من المخالفین و الله لا یخلف وعده، ثم إنه یحتمل أن یکون المراد بالبداء فی المحتوم البداء فی خصوصیاته لا فی أصل وقوعه کخروج السفیانی قبل ذهاب بنی العباس و نحو ذلک‏»[3]

محتوم چند معنادارد که ممکن است که بربعضی ازمعانی محتوم، بداحاصل شود و قول امام که قائم از میعاد است امکان بدا در آن نمی باشد چون خداوند خلف وعده نمی کند.[پس توجیه اول این شد که مساله حتمیت چند معنا دارد که بر بعضی معانی ممکن است بدا حاصل شود] و حاصل این که آمدن قائم وعده خدا به پیامبر و اهل بیت پیامبر به خاطر صبرشان بر سختیها و مشکلاتی که از ناحیه دشمنانشان به آن‌ها رسیده است، می‌باشد و احتمال دارد که مراد از بدا در محتوم، بدا در خصوصیات محتوم باشد نه این که بدا در اصل وقوع محتوم باشد مثل خروج سفیانی قبل از بین رفتن بنی العباس، از خصوصیات است، امام کاظم فرمودند که تا ملک بنی العباس زائل نشده، سفیانی نمی آید، این خصوصیت امکان دارد که بدا در آن حاصل شود و با وجود ملک عباسیان، سفیانی خروج کند. [ مثلا خروج سفیانی از شام قرار بوده ولی بر اثر بدا از جای دیگر اتفاق می‌افتد و یا خروج او در ماه رجب قرار بوده ولی بر اثر بدا به ماه شعبان[مثلا] تغییر یافته، پس بدا در خصوصیاتِ محتوم است]

ما از فرمایشات مجلسی استفاده می‌کنیم که ایشان سفیانی را از علائم حتمی می‌داند و روایت امام جواد که سفیانی را قابل بداء می داند، توجیه می‌کند.


[1]. الغیبة للنعمانی، ص:302/ بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، علامه مجلسی، ج‏52، ص 250

الغیبة للنعمانی، ص 303 ، باب 18/بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج‏52، ص 251 .[2]

[3]. بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج‏52، ص 251