روایتی در مورد محل خروج سفیانی:

«حدثنا محمد بن علی ماجیلویه رضی الله عنه قال: حدثنا عمی محمد بن أبی القاسم، عن محمد بن علی الکوفی، عن محمد بن أبی عمیر، عن عمر بن أذینة قال: قال أبو عبد الله7: قال أبی7: قال أمیر المؤمنین7:یخرج ابن آکلة الأکباد من الوادی الیابس، وهو رجل ربعة، وحش الوجه، ضخم الهامة، بوجهه أثر جدری، إذا رأیته حسبته أعور، اسمه عثمان، وأبوه عنبسة، وهو من ولد أبی سفیان، حتى یأتی أرضا ذات قرار ومعین فیستوی على منبرها [2]»

(ازامام صادق از امیر المؤمنین روایت است که فرمود: پسر هندجگرخوار از بیابانى خشک (شام) خروج مى‏کند و او مردى است چهار شانه و زشت رو [و صورتی چون حیوانات درنده خو که نمونه او، همین وهابیت با قیافه هائی که انسان هنگام نگاه کردن به آن‌ها باید کفاره دهد، هستند، این ها، کاری جز فتوا بر علیه شیعه و تکفیر شیعه ندارند، این‌ها بازماندگان همان پسر هند جگر خوار هستند که مادر بزرگشان به دندان خود جگر حضرت حمزه را برگرفت ] و سری بزرگ و آبله رو و چون او را ببینى مى‏پندارى که یک چشم است نامش عثمان و نام پدرش عنبسه و از فرزندان ابو سفیان است تا به سرزمینى که داراى قرارگاه و خرّمى است مى‏رسد و در آنجا بر تخت سلطنت مى‏نشیند.)

حد دلالت روایت:

از این روایت استفاده می‌شود که سفیانی باخصوصیات مذکوراز نسل امویین است و طبق روایت قبلی از روم می‌آید و نصرانی است، اکنون با توجه به این سنخ روایات نکاتی را عرض میکنیم.

چند نکته:

آیا امویین عرب هستند و یا وارداتی و باصطلاح از آن طرف مرزها آمده‌اند و غیر عرب می‌باشند؟ که در صورت اخیر«امیه» رومی و به تبع او، همه بنی امیه رومی وغیرعرب هستند هنگامی که ما در یکی از کشورها این جمله را گفتیم و تحلیل نمودیم، به کلاه وهابی‌ها برخورد و ناراحت شدند لذا هر وقت اسم ما را در سایت هایشان می‌برند می‌گویند:«المجوسی نجم الدین الطبسی» به ما مجوسی می‌گویند چون ریشه و اصل امویین را رومی گفته ام، در حالی که ما این سخن را با سند و مدرک می‌گوییم، این‌ها یک عمر ریشه و پیدایش شیعه را[بدون دلیل و به دروغ ]عبدالله بن سبا[یک فرد خیالی نامعلوم] و یا فرس گفته اند و ما همه این‌ها را تحمل کرده ایم، ولی تحمل یک حرف را ندارند، مگر ما بدون دلیل می‌گوییم؟ [آقایان وهابی]دلیل را گوش کنید، هتاکی برای چه؟ ما در این زمینه به چند مطلب می‌پردازیم:

مطلب اول: ارتباط امیه با عبد الشمس

مطلب دوم: ریشه امیه

مطلب سوم: اعتقادات امویین (آیا این‌ها مسلمان بودند؟ امیر المومنین هنگام بسیج مردم برای جنگ صفین، در مورد این‌ها فرمود:

«مَا أَسْلَمُوا وَ لَکِنِ اسْتَسْلَمُوا وَ أَسَرُّوا الْکُفْرَ فَلَمَّا وَجَدُوا أَعْوَاناً عَلَیْهِ أَظْهَرُوه‏ [3]»

(اسلام را نپذیرفتند بلکه از بیم تسلیم شدند و کفر را پنهان کردند. چون یارانى بیابند کفر آشکار کنند و از اسلام سر بتابند) و یا می‌فرماید: (به سوی کسانی حمله کنید که این‌ها از بازماندگان جنگ احزاب (خندق) و مشرکین هستند، به جنگ کسانی بروید که قائلند خدا و رسولش دروغ می‌گویند.) پس باید در اعتقادات و عملکرد این‌ها تامل کنیم، جریان سفیانی جریان تازه‌ای نیست بلکه دنباله عمل و جنایات امویین است، وضعیت امویین به گونه‌ای بود که:

«ملکنا فکان العفو منّا سجیّة   فلمّا ملکتم سال بالدّم ابطح‏ «[4]

(زمانى که) ما به حکومت رسیدیم و قدرت را در دست گرفتیم، بخشش و گذشت (عفو) خوى و عادت ما بود، امّا زمانى که شما بقدرت رسیدید خون سراسر صحراى ابطح (مکه) را فرا گرفت.)


 [2]. کمال الدین، شیخ صدوق، ج 2، ص 651، ب‍ 57، ح‍ 9/معجم أحادیث الإمام المهدی7، ج 4، ص 120

[3]. نهج البلاغة، ص: 374

[4].     و حللتم قتل الاساری و طالما       غدونا عن الأسری نَعِفُّ و نصفح‏

فحسبکم هذا التفاوت بیننا       و کلّ اناء بالذی فیه ینضح‏

(و شما ریختن خون همه اسیران را حلال شمردید، ولی بسیار گذشت که ما از اسیران درگذشتیم و همه را مورد عفو و بخشش قرار داده و آزاد کردیم. شما را همین تفاوت فیما بین ما و شما بس است در شناخت حقّ و ناحقّ، از کوزه همان برون تراود که در اوست‏(

الغدیر، علامه أمینی، ج 1، ص 255، در پاورقی آمده است که: هذه الأبیات خمسها جماعة وشطرتها فممن خمسها السید راضی بن السید صالح القزوینی المتوفی سنة 1287، والعلامة الأکبر السید ناصر بن أحمد بن عبد الصمد الغریفی المتوفی سنة 1331، والشیخ عبد الحسین بن القاسم الحلی النجفی المعاصر وله تشطیرها أیضا.