مسارعین

اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی مِنْ الْمُسَارِعِینَ إِلَیْهِ فِی قَضَاءِ حَوَائِجِهِ

باب 3- معنی « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ »

1-عبد اللَّه بن سنان گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: تفسیر (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بنام خداوند بخشنده مهربان) چیست؟ فرمود: در هر حرفش یکی از صفات خدا منظور شده است: در« با »درخشندگی و نیکوئی خدا، و در« سین » نور و بلندی مقام پروردگار، و در« میم » بزرگواری و عظمت ایزد متعال منظور است،

عدّهای نقل کرده اند:« میم » ملک یعنی پادشاهی خدا و  « اللَّه »پرستش شده هر چیزی، و « الرّحمن » (صفت عام) یعنی مهربان و روزی رسان به تمامی آفریدگانش در دنیا است، و « الرّحیم »: (صفت خاصی است که در آخرت) تنها مؤمنان را زیر پوشش مهر خود قرار خواهد داد.

2-صفوان بن یحیی به نقل از شخصی که این حدیث را برایش بازگو کرده است گوید: از حضرت صادق علیه السلام سؤال شد:
معنای« بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ » چیست؟ فرمود« با »یعنی روشنی خدا « سین »یعنی:برتری و رفعت پروردگار، و  « میم »  بزرگواری ،
و سلطنت الهی خدای را معنی میدهد.

موافقین ۰ مخالفین ۰

(7) سفیانی واقعیت دارد یا جعلی است -درس خارج مهدویت ـ‌ آیت الله طبسی

آیا سفیانی واقعیت دارد یا جعلی است؟

بعضی که این جریان‌ها را نقل می‌کنند، قائلند که اصل جریان سفیانی و موعود بودن او و ذکر او در روایات، دروغ است و از جعلیات امویین جهت درست کردن جایگاه و پایگاهی برای خودشان است. این حرف را امثال مقریزی در خطط گفته است ولی این ادعا صحیح نمی باشد و نمی‌توان گفت که روایات سفیانی از جعلیات امویین است بلکه روایات سفیانی از متواترات است، و عجیب‌تر این که روایات سفیانی را دشمنان سفیانی، قبل از نقل روایات از طرف طرفداران او، نقل کرده‌اند. البته روایات سفیانی در مورد تعدد سفیانی و خصوصا در جائی که سفیانی را مدح کند، بعید نیست که از جعلیات بنی امیه باشد کما این که روایاتی که وجود سفیانی را نفی می‌کند، می‌تواند از جعلیات امویین باشد تا به این وسیله از بعضی حرکات سفیانی بیزاری بجویند و یا از مقولات بنی عباس باشد تا خودشان را از این قیام‌ها رهائی ببخشند و در برخورد و قلع و قمع آنان از او‌ آزاد تر باشند. بنابراین روایاتی که ما از اهل بیت در مورد سفیانی داریم، متعدد و صراحت در سفیانی که مفاد آن‌ها هم حتمیت سفیانی است، می‌باشد.

موافقین ۰ مخالفین ۰

(6) متعدد بودن سفیانی -درس خارج مهدویت ـ‌ آیت الله طبسی

روایات دال بر متعدد بودن سفیانی:

روایت اول:

«ابن حماد: حدثنا رشدین، عن لیث (وی مشکل دارد و ما قبلا بحث کرده ایم) عمن حدثه، عن تبیع قال: إذا کانت هدة بالشام قبل البیداء، فلا بیداء ولا سفیانی، قال اللیث: کانت الهدة بطبریة فاستیقظت لها بالفسطاط وتخلع لها أجنحة، فإذا هی لیلة طبریة» [1]

تبیع میگوید: موقعى که در شهر شام زلزله و خرابی، قبل از بیداء، ایجاد شود بیداء و سفیانى باقى نمی ماند. لیث می گوید: این خرابى و سرو صدا در طبریه خواهد بود که (اهل) شهر فسطاط مصر بیدار می شوند و بالکن ها ی ساختمان ها کنده مى‏شود، این حال شب طبریه است.

مفاد این نص آن است که سفیانی آمده است و برنامه او تمام شده است.

روایت دوم:

«حدثنا الحکم بن نافع، عن جراح، عن أرطأة قال ولم یسنده إلى النبی6 فی زمان السفیانی الثانی تکون الهدة حتى یظن کل قوم أنه قد خرب ما یلیهم» [2]

أرطاة میگوید: در زمان سفیانى دوم لرزه و صداى شدیدى بلند مى‏شود که هر گروهى گمان میکنند: چیزى در نزدیکی آنها خراب شده است.

موافقین ۰ مخالفین ۰

(5) دجال و سفیانی - درس خارج مهدویت ـ‌ آیت الله طبسی

موضوع اول:عناوین دجال و سفیانی:

آیا سفیانی همان دجال است و یا هر کدام عنوانی مستقل و جداگانه هستند؟ بعضی تلاش کرده که ثابت کنند، سفیانی و دجال یکی هستند، ما در جلسه قبل در این زمینه مقداری بحث کردیم و گفتیم که این دو متفاوت هستند، لذا ادعای یکی بودن این دو نیاز به دلیل دارد که مدعی نمی تواند دلیلی بر این مدعا ارائه کند، خصوصا با توجه به این که طبق روایات، سفیانی از علائم حتمی است ولی دجال مورد اختلاف است که آیا جزء علائم ظهور امام4 می‌باشد؟ حتی در بعضی از نصوص و کلمات آمده که دجال بعد از ظهور امام زمان خروج می‌کند که طبق این بیان دیگر جزء علامات هم نمی باشد. فعلا از این بحث می‌گذریم و إن شاء الله در آینده در صورت فرصت، بیشتر به این مساله می‌پردازیم.

موضوع دوم: روایات سفیانی از اختصاصات شیعه است؟

آیابحث سفیانی و روایات آن از اختصاصات شیعه است و یا فریقین آنرا نقل می‌کنند؟ بعضی از معاصرین مدعی شده اند که روایات سفیانی در منابع اولیه اهل سنت نیامده است و بحث از سفیانی و روایات اواز اختصاصات شیعه و مختص مصادر شیعه است، ولی واقع مطلب غیر از این است و حتی عبارات خود فاضل معاصر بر خلاف ادعای خودشان است، ایشان گاهی مطالبی راجع به سفیانی ذکرکرده ومی فرمایند که مورد قبول فریقین است، اگر بحث راجع به سفیانی در منابع اهل سنت نیامده باشد! مورد قبول فریقین چه معنائی دارد؟ مگر این که بگوییم منظور ایشان منابع اولیه می‌باشد، هرچند بحث از سفیانی و روایات او در منابع اولیه و دست اول اهل سنت هم وجوددارد، آیا مصنف عبدالرزاق (م.211)، مصنف ابن ابی شبیه ]استاد بخاری[ (م.235)، ابن حماد (م.228) منابع دست اول نیست؟ پس ادعای این بزرگوار، شاید سهو قلم بوده است.

موافقین ۰ مخالفین ۰

رابطه با امام زمان، بر اساس اسم الباطن

دیگر حالا (در زمان غیبت و ظهور) رؤیت حضرت و ارتباط با ایشان بر آن اساس نیست که حتی منافقین می‌رفتند در کنار امیرمومنان علی و پیغمبر اکرم می‌نشستند و اظهار ارادت می‌کردند، و بقیه هم می‌دیدند که اینها که نفاقشان آشکار بود، اینها در «رابطه ظاهری» نزدیکترین بودند[1]، دیگر در رابطه با «حضرت حجّت» این «رابطه صرفاً ظاهری» امکان‌پذیر نیست، چون دیگر آنجا «سلطه اسم الباطن» است، هر کسی نزدیکتر است که «حقیقتاً نزدیکتر است»، یعنی نزدیکتری «نزدیکتری وجودی» است، نزدیکتریِ وجودی با «طهارت وجودی» است، به غیرِ طهارتِ وجودی، نزدیکی دیگر امکان‌پذیر نیست.



[1] حتی برخی برای نزدیکی بر اساس «روابط ظاهری» اقدام به ایجاد «روابط فامیلی سببی» میکردند تا نزدیکتر شوند.


شرح روایات امام زمان -استاد حجت الاسلام عابدینی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

رسالت امام زمان در دوران غیبت: عبور دادن بشر از ظاهر به باطن

این تابلو و نگاه به امام زمانg و دورانی که ما در آن قرار داریم به عنوان «دوران غیبت»، رسالت امام زمان را هم خیلی سنگین می‌کند، چون آن رسالت عبور دادن همه افراد بشری است در دوران ظهورش، از مرتبه ظاهر به باطن، که خیلی باید مشکلات، سختی‌ها، فشارها، ایجاد شود چون با فشارها و سختی‌هاست که این تعلقات گسسته می‌شود، آن حالت خلوص ایجاد می‌شود، لذا در قرآن میفرماید: «فَإِذا رَکِبُوا فِی الْفُلْکِ» ‏ اینها وقتی در کشتی می‌نشینند و حالت غرق بر آنها احاطه پیدا می‌کند، آنگاه است که «دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ» خدا را با اخلاص می‌خوانند[1]، اگر می‌خواهد تعلقات ریخته شود و انقطاع ایجاد بشود و آن رابطه باطنی محقق شود]، نیاز به شدائد است که از اسباب ظاهری جدا بشود[.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

«سنّتِ غیبتِ حجّت» در عین «وجود حجّت» چیست؟

اصل بحث «وجود امام زمان»، واقعاً یکی از عجایب روزگار است. هرچند ما با «حجاب عادت» عادت کردیم و این وجود شاید خیلی برایمان تعجب آور نباشد، اما اینکه خداوندمتعال اینطور سنّتی را قرار داده، و این سنت را به عنوان «سرّی از اسرار خودش»، و «امری از امور خودش»، در روایات شریف معرفی کرده است، که «الغیبةُ سرٌّ من اسرارِ الله، و امرٌ من امرِ الله»[1]، یعنی اینطور نیست که غیبت فقط عِقاب باشد، که اگر غیبت آمده فقط بعنوان جزا و عقاب برای مؤمنین باشد که چون رعایت نکردند، یا به عنوان اینکه چون غیرمؤمنین آمادگی نداشتند خداوند «حجّتِ خودش» را غایب کرده است، که ما غیبت را فقط از ظلم و جور بندگان ببینیم که غیبت از باب جزا و عقاب باشد.

نه!، این جزاء خودش یکی از علت ها در «طولانی شدن غیبت» است. اگر روایات وارد شده که علت غیبت این ]ظلم بندگان[ (و جزاء آنان در غیبت) است این به عنوان یک مُثبِت است، یکی از علّت ها، که علت «طولانی شدنِ غیبت» است (نه علّتِ «اصل غیبت»). اما «اصل الغیبة» جزء یکی از عظیم ترین «مواطن انسانی» است که باید ایجاد میشد. یعنی اینکه چه ظلمِ ظالمی درکار بود و چه ظلمِ ظالمی در کار نبود، خداوندمتعال «اصل غیبت» را محقق میکرد.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

سیر مطالعاتی فلسفه اسلامی - استاد عبودیت

سیر مطالعاتی عمومی

گاه در برخی کتاب‌های غیر فلسفی مانند تفسیر المیزان -که مفسری فیلسوف، آن را به رشته تحریر در آورده است- و یا در برخی کتاب‌های علم اصول و ... از اصطلاحاتی استفاده شده است که فهم آن‌ها جز از راه آشنایی اجمالی با فلسفه امکان‌پذیر نیست.

برای نمونه آیا متون اصولیِ زیر را بدون آشنایی با فلسفه می‌توان فهمید؟

۱.(ان قلت) هب ان ما ذکرتم یتم على أصالة الماهیة (و اما) على أصالة الوجود و اعتباریة الماهیات فلا محالة یکون مفهوم الشی‌ء من المفاهیم العرضیة (قلت) اعتباریة الماهیة لا تستلزم عرضیة مفهوم الشی‌ء و الا لکان تمام المفاهیم حتى مفهوم الجوهر من المفاهیم العرضیة لأن کل ممکن و منها الجواهر لها ماهیة و وجود... [۲]

۲و بعبارة أخرى: الفرد هو الطبیعة الموجودة، فلو لم یکن ما یتعلق به الوجود فلا فرد أیضا، هذا على أصالة الماهیة و اما على أصالة الوجود فلا حقیقة لغیر... [۳]

۳.بناء على هذا المسلک قد یتوهم ابتناء البحث فی المقام على تلک المسألة، حیث انه بناء على أصالة الوجود و تعلق الأمر به لا یوجد إلاّ وجود واحد فی مورد الاجتماع فلا یمکن الاجتماع و بناء على أصالة الماهیة و تعلق الأمر بالطبیعة یجوز الاجتماع لتعدد الماهیة. [۴]

۴.هذا مع أن العوارض الذاتیّة للأجناس عوارض الأنواع لأن الجنس مأخوذ لا بشرط، فالحکم «بأن الجوهر هو الموجود لا فی موضوع» ثابت لأنواعه، کما أن الحکم «بأن النّفس موجود مجرد ذاتا، لا فعلا» ثابت للموجود المطلق، فیلزم جواز کون موضوع المسألة أعم من موضوع العلم‌... فان أرید من امتناع الجعل، هو الجعل التکوینی فلا نسلم امتناعه بل لا یصح بدونه بناء على أصالة الوجود و مجعولیته‌... [۵]

۵و اما حدیث الماهیة من حیث هی ففیه خلط محمولات الماهیة بالحمل الأولى و بالحمل الشائع ...[۶]

۶. و أما بناء على أصالة الماهیة، فمتعلق الطلب لیس هو الطبیعة بما هی أیضا، بل بما هی بنفسها فی الخارج، فیطلبها کذلک لکی یجعلها بنفسها من الخارجیات و الأعیان الثابتات، لا بوجودها کما کان الأمر بالعکس على أصالة الوجود. [۷] ، [۸]

روشن است که فقط آشنای با اصطلاحات فلسفی می‌تواند فهم درستی از اینگونه عبارت‌ها داشته باشد. البته در مقام قضاوت درمورد وارد شدن فلسفه به علم اصول نیستیم، ولی حال که اصول با فلسفه آمیخته شده است، آشنایی با فلسفه به اندازه‌ای که فهم اصول را ساده کند ضروری است. در این سطح، مطالعه یک یا دو متن فلسفی کافی به نظر می‌رسد.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

حجت الاسلام و المسلمین فرحانی: آموزش، رگ حیات حوزه است

farhani-nimrokh

با تشکر از اینکه وقت‌تان را در اختیار ما قرار دادید در ابتدا درخواست دارم یک ارزیابی و گزارش کلی از وضعیت آموزش ارائه بفرمایید که خواننده‌ها در ابتدا اطلاع داشته باشند که وضعیت آموزش حوزه به چه صورت است.

آموزش رکن اصلی مدارس علمیه است و حیات حوزه‌های علمیه به آموزش بستگی دارد. البته ما ارزش معنویات را نباید نادیده بگیریم اما بالاخره رکن یک واحد آموزشی و مدرسهٔ علمیهٔ ما به آموزش است. رکن اصلی آموزش نیز کتاب، استاد و طلبه است یعنی اگر مثلث آموزش را تصویر کنید، یک بخشش متون آموزشی است یک بخش آن اساتید و بخش دیگر طلاب هستند. الحمدالله حوزهٔ علمیه در هر سه بخش غنی و قوی است. یعنی ما اولین افتخارمان و اولین احتجاجمان با همهٔ دنیا همین است که حوزهٔ علمیه در متون آموزشی قوی‌ترین متون را در بخش‌های مختلف فقه، تفسیر، اصول، فلسفه، کلام و … در اختیار دارد. من در مصاحبه‌ای عرض کردم طلبه هر کتابی را که می‌خواند باید بتواند استاد همان کتاب بشود. معنای مباحثه و برکت مباحثهٔ قوی همین است که طلبه بتواند بعد از تحصیل استادی کند.

در بخش طلاب هم الحمدالله قشر جوان با انگیزه و با معنویتی که جذب حوزهٔ علمیه می‌شوند مثال‌‌زدنی‌اند. ما در هر سه بخش الحمد الله توانایی‌های بالایی داریم. البته این به این معنا نیست که کم و کاستی نداشته باشیم، به این معنا نیست که نباید تقویت کنیم اما آموزش حوزه الحمدالله بر این سه رکن استوار است و با مشارکتی که بزرگان مدارس علمیه و حوزه‌های علمیهٔ کشور داشتند وضعیت‌مان در هر سه بخش قابل قبول و قابل توجه است. اقداماتی هم برای ارتقاء هر سه بخش انجام داده‌ایم که ان‌شاءالله توضیح خواهم داد.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

بایسته‌های موفقیت اساتید حوزه از نگاه استاد حیدری فسائی

 

Heidari-sitting

کرسی تدریس و جایگاه اساتید معظم در حوزه‌های علمیه، بی‌بدیل بوده و تأثیر اصلی را در تربیت هزاران نفر از شاگردان مکتب امام صادق (ع) تا کنون داشته است. به نظر جناب‌عالی آیا مقام استاد از جهت ارتباط معنوی و علمی با شاگردان در عصر کنونی نسبت به سده‌های گذشته تغییر کرده است یا خیر؟

بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدالله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین. در تمامی ادوار به نحو قضیه مهمله، ارتباط معنوی و علمی خاصی بین استاد و محصّل بوده است، حتی امروز. ولی به نظر می‌رسد این ارتباط نسبت به گذشته رو به کاستی است. منشأ این تغییر می‌تواند یکی از این دو امر باشد. یک، اشتغال زیاد استاد یا محصل. معمولا برای استاد و محصل امور و اهداف فراوانی تعریف شده و یا خود تعریف کرده‌اند که حتی اگر در طرفین رغبت هم وجود داشته باشد، مانع ارتباط خاص است. مثلا کثرت تدریس برای اساتید موجب می‌شود که استاد حتی نتواند پیش یا پس از درس، به پرسش‌های شاگردانش پاسخ دهد، به ویژه که بعضی از اساتید که به مراحل عالیه علمی می‌رسند، بر اشتغالاتشان افزوده می‌شود. مشکلات مالی و تأمین معاش نیز مانع پیگیری علمی شاگردان از استاد می‌شود. منشأ دیگر، بی‌رغبتی است. بی‌رغبتی استاد و محصل به هر علتی از علل نیز عاملی برای تغییر یادشده است. گاهی بی‌فایده دانستن این رابطه، سبب بی‌رغبتی می‌شود.

موافقین ۰ مخالفین ۰